حسابی کلافه بود و گریه می کرد. معلوم بود که وقت خوابش است. پیش هیچ کس بند نمی شد. هر وقت می خواهد بخوابد باید خودم بغلش کنم تا شیر بخورد و بخوابد. شنیده ام که خواندن لالایی در آرامش بچه ها خیلی تاثیر دارد. به همین خاطر سی دی لالایی را برایش گذاشتم و آرام آرام همان طور که شیر می خورد نوازشش می کردم و همراه آهنگ زمزمه می کردم. لالالالا نسیم خانم همون که دختر باده همیشه می زنه لبخند دلش کوچیک ولی شاده . . .
لالالالا مامان خرگوش چهار تا بچه زاییده چهارتا میمی هم داره که هرشب شیرشون می ده . . . لالالالا خانم گاوه که هست مامان گوساله نمی دونی چقدر امشب دل اون شاد و خوشحاله . . . لالالاصد تا قورباغه کنار برکه آبن پیش مامانشون شب ها به روی برگا می خوابن . . . " اما این قسمت آخری را دوست ندارم. به این آهنگ که می رسد دلم می ریزد پایین. می دانم همراهش گریه می کنم. لالالا جوجه ماشینی دلش شب ها چه بی تابه دلش مامانشو می خواد شبا تا صبح نمی خوابه
بیا ای جوجه ماشینی خودم مامان تو می شم دلت هر وقت که می گیره بدو کن زود بیا پیشم. برات لالایی موخونم که تا خوابت کنم شب ها می گم بابام یه مرغ خوب برات پیدا کنه فردا"
اصلاً نمی دانم این چیه که برای یچه ها گذاشته اند. خیلی غمگین است. مخصوصاً با آهنگی که خوانده می شود دل هر کسی را به درد می آورد. من که تا حالا بیشتر از سی بار این مجموعه لالایی را گوش دادم باز هم به این آخری که می رسد باید بشینم زار زار گریه کنم. نمی دانم جوجه ها چقدر به مادر احتیاج دارند ولی من که یک نوزاد دارم می دانم که بچه واجب تر از آب خوردن، به مادر احتیاج دارد. به آغوش مادر، به نوازش مادر، به بوی تن مادر و به صدای قلب مادر. برای من جوجه ماشینی سمبل بچه های یتیم است. بچه هایی که در بدو تولد مادرشان را از دست داده اند. بچه هایی که کنار خیابان یا دم در پرورشگاه رها شده اند. موجودات کوچکی که کسی نمی خواهدشان. بچه های بیگناهی که دست روزگار سختی های زندگی را از همان لحظه تولد به سمت بدن های ناتوانشان هل داده است. برای من جیک جیک جوجه ماشینی نگاه نوزادیست که در صورت های اطرافش چهره مادرش را جستجو می کند و در انتظار شنیدن صدای آشناییست که 9 ماه به آن گوش سپرده. برای من جیک جیک جوجه ماشینی جیغ های کودکیست که گرمای آغوش مادرش را التماس می کند و برای شنیدن ضرب آهنگ قلب مادرش بی تاب شده است. برای من جیک جیک جوجه ماشینی دلتنگی برای دست مهربان مادر و برای تکان های آرام روی پای مادر است.هر بار که صدای گریه پسرم را می شنوم و با عجله کارم را رها می کنم و به سمتش می دوم، به یاد بچه هایی می افتم که در تخت های پرورشگاه ساعت ها گریه می کنند تا شاید پرستار فرصت پیدا کند آن ها را در آغوش بگیرد و یا برای ساکت کردنشان، پستانک را داخل دهانشان بگذارد. روانشناسی می گفت که نوازش و تماس پوستی برای نوزادان خیلی ضروریست تا حدی که گاهی بچه های افراد معتاد یا مست یا بچه ها پرورشگاهی به علت کمبود نوازش در خواب می میرند. یادم می آید یک بار که به اتفاق دوستانم به دیدن یک پرورشگاه رفته بودیم بچه های 2-3 ساله به محض این که ما را دیدند به طرفمان آمدند و وقتی آن ها را در آغوش گرفتیم حاضر نبودند پایین بیایند. آن ها که به اندازه کافی محبت ندیده اند آن را پیش هر غریبه ای گدایی می کنند تا شاید بتوانند گوشه ای از حفره بزرگ قلبشان را پر کنند. با فکر کردن به آن ها قلبم فشرده می شود و دلم می خواهد فریادی به وسعت تمام گریه هایشان بکشم. خدای مهربان می دانم که اگر عشقی که با تولد فرزندم به من هدیه دادی را فقط برای نوزاد خودم بخواهم خودخواهی بیش نیستم و اگر تنها، پسر خودم را در گرمای آغوشم آرام کنم چشمم را به روی وظایفی که بر عهده ام گذاشتی بسته ام. به من فرمودی که "فقرا امانت منند در میان شما" و من در این شرایط دوست دارم رسم امانت داری را در مورد امانت های کوچکی که بی سرپناه مانده اند به جای آورم و درهای قلبم را به رویشان بگشایم. " بیا ای جوجه ماشینی خودم مامان تو می شم دلت هر وقت که می گیره بدو کن زود بیا پیشم.” باید کاری بکنم. باید برایشان حتماً کاری بکنم. اگر من نکنم چه کسی می کند؟ اگر من که مادر هستم دردشان را نفهمم چه کسی می خواهد بر زخم دلشان مرهم بگذارد؟ اگر من که پدر هستم دست نوازش بر سرشان نکشم چه کسی می تواند آرامشان کند؟ اگر من که شغلی دارم و درآمدی کسب می کنم سهم آن ها را کنار نگذارم چگونه برکت را به کسب و کارم بیاورم؟ اگر من که جوان هستم و قصد دارم برای بهبود جامعه ام کاری بکنم چگونه می توانم چشمم را به روی آرزوهایشان ببندم؟ و اگر من که نوجوان هستم و می خواهم جامعه ام را گلستان کنم و این غنچه ها را فراموش کنم چگونه زمین از سر تقصیرم می گذرد؟ باید کاری بکنم. "برات لالایی می خونم که تا خوابت کنم شب ها می گم بابام یه مرغ خوب برات پیدا کنه فردا" نه. به بابا نمی گم برات یه مرغ خوب پیدا کنه. خودم آستین هام رو بالا می زنم.
|