نوشته شده توسط شکیبا
|
دوشنبه, 23 مهر 1386 12:01 |
تعداد بازدید :7203 |
گنه كرد در بلخ آهنگري به شوشتر زدند گردن مسگري ديشب در قطار با صحنهاي مواجه شدم كه به شدت مرا تكان داد و آه از نهادم برخاست. مرد جوان بهظاهر متشخصي بليطي داشت كه اسمش در آن به درستي ثبت نشده بود؛ به جاي وحيد نوشته بودند وحيده و بليط ويژه ی خواهران به او داده بودند و او هم دقت نكرده بود. مأمور كنترل بليط گفت اين بليط باطل است و شما بايد پول يك بليط كامل را بپردازيد تا در كوپه ي ديگري به شما جا بدهيم. مرد جوان هرچه اصرار كرد مأمور نپذيرفت و به ناچار پول بليط را پرداخت و جايي در كوپه ي پهلويي ما به او داده شد.
شب كه خوابيده بودم صداي حرف زدن آقايان كوپه ي پهلويي به گوشم ميرسيد. همان مرد جوان داشت صحبت ميكرد و ميگفت صبر كنيد يك كارمند راهآهن گذارش به اداره ي ما بيفتد؛ پدرش را در ميآورم؛ آنقدر كارش را طول ميدهم كه بيچاره شود. با همه ي كارمندان بانك همين كار را ميكنم؛ چون وقتي به بانك ميروم كارمندان بانك كارم را سريع راه نمياندازند، من هم هر كارمند بانكي به اداره بيايد اگر كارش يك دقيقه وقت بخواهد دو ساعت معطلش ميكنم. همكوپهايهايش هم او را تأييد و تشويق ميكردند. وحشت كردم. اين چه استدلال بچهگانهاي است؟! حتی فكر نميكنم بچههاي كوچك هم اينقدر كوتاهفكر باشند كه انتقام يك نفر را از همكاران او بگيرند! در فرهنگي كه عفو و بخشش و پرهيز از خشم را اينقدر توصيه ميكند كه ميگويند " در عفو لذتي است كه در انتقام نيست " يعني انتقامگرفتن از كسي را كه به تو بدي كرده است روا نميدارند، چگونه ميتوان به كسي كه هيچ گناهي نسبت به تو مرتكب نشده است بدي كرد؟ شايد به اين علت است كه اوضاع جامعه ي ما اينقدر خراب است. هركسي دارد انتقام يك نفر را از دهها نفر ديگر ميگيرد. به هر ادارهاي كه ميروي ممكن است كارمند آن در فكر انتقام گيري از يك نفر ديگر است و آثارش را تو بايد تحمل كني. از اين هم وحشتناكتر، نكند من هم همينطور رفتار ميكنم و انتقام كساني را از كسان ديگري ميگيرم؟! از همان ديشب با خود عهد بستهام كه رفتارهاي خود را از اين نظر كنترل كنم تا مبادا خدا نكرده من نيز چنين رفتارهاي كوتاهفكرانه و بچهگانهاي از خود بروز دهم. برايم دعا كن
|