جمعه, 26 شهریور 1389 11:46 |
جوان امروز در برابر موجي از ناامني قرار دارد . از طرفي با مدعيان اخلاق و عدالت و صلح روبروست و از طرف ديگر با جنگهاي خانمان سوز، توطئه ها ، دروغ و دزدي و ظلم و اختلاف كه آن مدعيان به وجود آورده اند. فكر مي كند اگر او هم مثل بزرگترهايش از صلح بگويد و عدالت و انصاف، همانند آنان مارك مدعي دروغين مي خورد. با ديدن تعداد زيادي از چنين مدعياني از تمام صلح جويان متنفر مي شود و معتقد مي شود كه اين سرنوشت دنياست كه به دست خود نابود شود و ازادامه راه نااميد مي شود. يكي از دلايل بدبيني جوانان به ديانت بهايي اينست كه بهاييان را همانند مدعيان مذكور مي پندارند. اما بايد ديد آيا بهاييان تنها مدعي صلح و عدالت و اخلاقند و به خاطر نااميدي از دنياي واقعي به يك سري اميدهاي واهي چشم دوخته اند يا مسئله به گونه اي ديگر است.
|
ادامه مطلب ...
|
|
شنبه, 02 آذر 1387 08:53 |
بنده امسال به سلامتی به دانشگاه وارد شدم؛ آن هم دانشگاه سراسری. دانشگاه از هر لحاظ با مدرسه متفاوت است. اساتید و دانشجویان روشهای متفاوتی را برای تدریس و تحصیل پیش میگیرند. امّا سوای از درسخواندن، محیط اجتماعی دانشگاه یک فرق بسیار بزرگ با مدرسه دارد. شاید در کشور ما این اوّلین محیطی است که دختران و پسران با هم گروهی را تشکیل میدهند که اعضای آن از نزدیک همدیگر را ملاقات میکنند. متأسفانه از زبان دانشجویان ترمهای بالاتر، خبرهای ناگواری از فسادهای اخلاقی شنیده ام که برایم بسیار تعجّبآور بود.
|
ادامه مطلب ...
|
شنبه, 11 آبان 1387 11:43 |
مروري بر آنچه در قسمت اول مقاله " چي رو باور كنم " گفتيم : 1. نسل اول انقلاب ( تاريخ تولد: اوايل دهه 40 ، تاريخ ظهور : اواخر دهه 50، هدف: انقلاب، نگراني: سلطه، گرايش فكري: آرمانگرا.) 2. نسل دوم انقلاب ) تاريخ تولد: اوايل دهه 50، تاريخ ظهور: اواخر دهه 60، هدف: تثبيت انقلاب، نگراني : توطئه بيگانه، گرايش فكري: اصولگرا.)
3. نسل سوم انقلاب (تاريخ تولد: اوايل دهه 60، تاريخ ظهور: اواخر دهه 70، هدف، نگراني و گرايش فكري آن ها را در ادمه خواهيم خواند.) خب از كجا شروع كنيم؟ در مقاله ي قبلي گفتيم كه تجربه هاي نسل ما خيلي با نسل هاي قبل از خودمان متفاوت هست اما بگذاريد اول بگوییم چرا اين تفاوت ها اين قدر زياد هستند .
|
ادامه مطلب ...
|
شنبه, 27 مهر 1387 08:25 |
بعد از تمام شدن پيام بازرگاني،چند دقيقه اي طول كشيد تا به خودم آمدم . يك كودك حدوداً 3 ساله با قاشقش مشغول پخش و پلا كردن غذايش به اطراف است . پدرش حرف هاي خود را شروع مي كند . از اين مي گويد كه چقدر او و مادرش در مورد آينده ي او نگرانند و براي او چه مواردي را در ذهن دارند. كودك با شدت بيشتري غذا را به اطراف بخصوص صورت پدر پرتاب مي كند . پدر در پايان هر جمله از محبت هاي فرزندش بيشتر نصيب مي برد . گويي فرزند اصلاً به اعتنايي ندارد و او براي خود حرف مي زند . اما همه چيز به يكباره تغيير مي كند .
|
ادامه مطلب ...
|
چهارشنبه, 27 شهریور 1387 11:03 |
سه ماه تعطيلي هم تمام شد، يادش به خير... از نيمه شهريور به بعد به دنبال تهيه دفتر و جامدادي و كيف و خيلي چيزهاي ديگه بوديم. خط كشي كردن دفترها، كشيدن گل حاشيه دفتر، جلد كردن دفترها ، چه زود گذشت. اول مهر، اتوبوس هاي شلوغ، بازي هاي راه مدرسه، ديدن هم شاگردي ها ، عاشق شدن هاي توي راه مدرسه، چه زود گذشت. نيمكت هاي سه نفره، جاميزي هاي خراب، كلاس هاي تاريك، چه زود گذشت. برپا، برجا، اجازه خانم، اجازه آقا. كيف گذاشتن وسط در زنگ املاء، تقلب ها، جريمه نوشتن ها، چه زود گذشت.
|
ادامه مطلب ...
|
|
|
|
<< شروع < قبلی 1 2 3 4 5 6 7 بعدي > پايان >>
|
صفحه 1 از 7 |