شنبه, 14 ارديبهشت 1387 11:18 |
تعداد بازدید :5881 |
خوب یادم هست یک بار وقتی بعد از شام مهمانی مامان ازمن خواست که ظرفها را بشویم یکی از مهمان ها گفت: "ای بابا این بیچاره گناه داره. وقتش که برسه به اندازه کافی ظرف می شوره. بذارتا می تونه جوونی کنه و از زندگیش لذت ببره" اون روز خیلی از اون حرف خوشم اومد و در دلم آرزو می کردم کاش مامان هم مثل اون زن فکر می کرد ولی بیشتر که فکر می کنم . . . .
متأسفانه در دنیایی زندگی می کنیم که سن کودکی در آن بسیار طولانی شده است. دنیای امروز ما دنیای مصرف گرایی است و هر چقدر افراد کمتر از تفکر شان استفاده کنند و فقط در گیر احساسات و خواسته های اولیه شان باشند _ خصیصه ای که خاص کودکان است _ بهتر می توان از آن ها سوء استفاده کرد. غافل از آن که این نحوه تفکر چه عواقب تلخی برای جامعه به بار می آورد. در خوشبینانه ترین دید، انسان ها تا سن 10 سالگی کودک محسوب می شوند پس از آن هم تا 19 سالگی تین ایجر یا نوجوان هستند 20 تا 30 سالگی هم جوان هستند و باید خوش بگذرانند. گویا زندگی واقعی قرار است از 31 سالگی شروع شود. بدین ترتیب افراد تا مدت زمان طولانی هیچ گونه مسئولیتی به عهده نمی گیرند و شاید نهایت کاری که بکنند این باشد که درس خود را به اتمام برسانند و بعد ناگهان بدون هیچ آموزش و آمادگی قبلی ازدواج می کنند و با کوهی از مسئولیت روبرو می شوند. اگر مرد هستند باید هزینه های اقتصادی خانواده را تأمین کنند، پدر خوبی برای فرزندان خود باشند و حتی در بعضی مواقع بار والدین را نیز به دوش بکشند. و اگر زن هستند باید بتوانند امور منزل را مدیریت کنند، فرزندان را تربیت کرده، متناسب با میزان درآمد مرد خانواده زندگی را به جریان بیندازند یا خود نیز در کنار این مسئولیت ها به حرفه ای مشغول شوند. حال تصور کنید افرادی که تا چند وقت پیش فقط به فکر خرید لباس های جدید و آخرین مدل مو و آرایش بوده اند چگونه می خواهند با این شرایط زندگی شان را شاد و مستحکم نگاه دارند. باید حق داد که کار مشکلی است. یکی از دلایل آمار بالای طلاق نیز همین موضوع می باشد. افراد نابالغی که با دیدی بچه گانه همسرشان را انتخاب می کنند و فکر می کنند یک زندگی آماده و بدون مشکلی در انتظارشان است و فقط قرار است از عشقی آتشین لذت ببرند. ولی تا کی می توانیم خودمان را گول بزنیم. تا کی می خواهیم از این واقعیت فرار کنیم که باید عاقلانه و منطقی به زندگی نگاه کرد. عواقب این عدم مسئولیت پذیری تنها گریبان فرد را در بر نمی گیرد بلکه تاثیرات سوء آن را می توان به وضوح در اجتماع نیز مشاهده کرد. افرادی که فقط به خود می اندیشند و خواهان آسایش و راحتی خود هستند، حاضرند منافع دیگران را به راحتی زیر پا بگذارند و حتی ساختارهای جامعه را فرو بریزند تا کارشان از پیش برود. باید از زمان نوجوانی و یا حتی از کودکی به افراد یاد داد که مسئولیت پذیر باشند و به زندگی جدی نگاه کنند. اگر والدین ما در حق ما کوتاهی نموده اند و ما را برای ورود به زندگی آماده نکر ده اند، لازم است که آستین ها را بالا بزنیم و خودمان را از گرداب خودخواهی و خودبینی نجات دهیم. زندگی ما ارزشمند تر از آن است که بخواهیم آن را با تجمل و توجه بیش از اندازه به ظاهر خود هدر دهیم. انسان ها خلق شده اند تا مدنیت را به پیش برند و به جامعه خود خدمت کنند. بهتر است با خود بیندیشیم که نحوه عملکرد ما پیشبرد مدنیت را تقویت می کند یا تضعیف. هدفمند بودن مسیر زندگی را هموارتر می سازد.
|