بوي مهر چاپ
چهارشنبه, 27 شهریور 1387 11:03
تعداد بازدید :6141

سه ماه تعطيلي هم تمام شد، يادش به خير...

 از نيمه شهريور به بعد به دنبال تهيه دفتر و جامدادي و كيف و خيلي چيزهاي ديگه بوديم. خط كشي كردن دفترها، كشيدن گل حاشيه دفتر، جلد كردن دفترها ، چه زود گذشت.

اول مهر، اتوبوس هاي شلوغ، بازي هاي راه مدرسه، ديدن هم شاگردي ها ، عاشق شدن هاي توي راه مدرسه، چه زود گذشت.

نيمكت هاي سه نفره، جاميزي هاي خراب، كلاس هاي تاريك، چه زود گذشت.

برپا، برجا، اجازه خانم، اجازه آقا. كيف گذاشتن وسط در زنگ املاء، تقلب ها، جريمه نوشتن ها، چه زود گذشت.

 

زنگ تفريح، زنگ ورزش، آفتاب بي حال پاييزي، صف بستن هاي صبحگاهي، و...

يادش به خير.

هم سن و سال هاي من يادشونه،  واي مدرسم دير شد با بازي اكبر عبدي.

اين روزا حس عجيبي دارم به ياد روزهاي اول مدرسه رفتن افتاده ام. نزديك دوازده سال از عمر من و خيلي از شماها پشت اين ميزها گذشته. اون روزها تمام آرزومون اين بود كه دوران مدرسه زودتر تمام بشود اما حالا حسرت اون روزها را مي خوريم .

شايد بعضي از شماها هنوز محصل هستيد. اون زمان كه من محصل بودم دوست هاي بزرگترم مي گفتند قدر اين روزها را بدون اما نگفتن چه جوري. من هم گفتم شماها بلد نبوديد كه از لحظاتتون خوب استفاده كنيد اما من بلدم. اما حالا ميبينم نه، روزگار زرنگ تر از من بود. من سر خودم را كلاه مي گذاشتم كه فكر مي كردم خيلي زرنگم و مي تونم سر روزگار را كلاه بگذارم.

حالا دوست خوبم نمي گم قدر اين روزها را بدان چون نه تو گوش ميكني نه من مي تونم بهت بگم كه چه جوري اين كار رو بكني. اما يك كاري بكن كه وقتي از گذر سال ها به پشت سرت نگاه مي كني كم تر حسرت بخوري.

كوله بار خاطراتم رو امشب باز كردم، كوله باري كه هر سال سنگين تر مي شود و

 شانه هاي من لرزان تر.  از تموم روزهاي خوب و بد برام چيزي بيشتر از خاطره نمونده،

راستي دوست خوبم يك پيشنهاد ديگه هم دارم. هر از چند گاهي اين كوله بار را  را زمين بگذاريم درش را باز كنيم و گردو غبار آن را پاك كنيم،  چيزهاي با ارزشي اون تو پيدامي شه،

امتحان كن.

افزودن جدید
نوشتن نظر
نام:
ایمیل:
 
عنوان:
قالب نوشته:
[b] [i] [u] [url] [quote] [code] [img] 
 
 
:angry::0:confused::cheer:B):evil::silly::dry::lol::kiss::D:pinch:
:(:shock::X:side::):P:unsure::woohoo::huh::whistle:;):s
:!::?::idea::arrow:
 
کد آنتی اسپم نمایش داده شده در عکس را وارد کنید.
سپیدار |1387-7-4 11:46:01
من هم خاطرات خوشی از مدرسه ندارم. اول مهر که
می شه با نگاهی دلسوزانه به بچه هایی که لباس
فرم پوشیده اند و کیف بر دوش دارند نگاه می کنم
. سیستم آموزشی ما خیلی ایراد دارد. چند وقت
پیش که گذرم به دبیرستانم افتاد از دیدن فضای
آن محل و این که 3 سال عمرم را در آن محل تلف
کردم دلم به حال خودم سوخت و دیگر به آن جا
نرفتم. با تمام وجود منتظر یک تغییر اساسی در
سیستم آموزشی هستم.
کامیار  - مهر |1387-7-1 10:26:46
این مطلب من رو به فکر واداشت. همیشه اول مهر
که میشه آدم یاد اون خاطرات شیرین مدرسه رفتن
میفته. این مطلب خاطرات من رو بشتر زنده کرد.
جامدادیف خودکار و مداد و قلم و دفتر....
قدرش
رو ندونستیم و حالا بزرگ شدیم.
فاران |1387-6-28 03:42:22
من هیچ خاطره ی خوبی از دوران مدرسه ندارم،
مگر چند تایی کوچک که آن ها هم اگر نباشند زیاد
فرقی نمی کند. تمام روزهای مدرسه در ترس و یاس
و اضطراب گذشت، آن قدر که دیگر حاضر نیستم حتی
لحظه ای و فقط لحظه ای به آن دوران
برگردم.
خوشحالم که این روزها مدارس بهتر از
پش اند.

3.26 Copyright (C) 2008 Compojoom.com / Copyright (C) 2007 Alain Georgette / Copyright (C) 2006 Frantisek Hliva. All rights reserved."