يكشنبه, 05 فروردين 1386 18:34 |
تعداد بازدید :6314 |
بهاییان و اعتقاد به خدای یگانه " بهایی ها به خدا اعتقاد ندارند " این نیز یکی از دهها و بلکه صد ها تصور غلطی است که از دیانت بهایی و بهاییان در ذهن ایرانیان وجود دارد . تصوری که اساسا بی پایه و اصل است . تا کنون بارها شده که با کسی صحبت کنم و او – بدون اینکه بداند من بهایی هستم – این بحث و بحث هایی مشابه را پیش بکشد . اصولا برای خیلی از هم میهنان ما بهایی بودن چیزی شبیه به بی اعتقاد بودن به همه ارزش های دینی تعریف شده است و آن ها فکر می کنند که بهاییان مردمانی هستند بی اعتقاد به خدا و پیامبران و قرآن و روز قیامت . عجیب است که این افراد یک لحظه فکر نمی کنند که چگونه مذهبی که بر پایه بی دینی به این سبک بنا شده است در کشوری که هزارها سال است به یگانه بودن خدا اعتقاد دارند رخنه کرده و تازه اینقدر هم با اقبال روبرو شده است و مهم تر اینکه پس از 150 سال هنوز پایدار مانده و به عنوان یک جامعه مذهبی پویا در سطح جهان معرفی می شود . در تاریخ معاصر ایران تعداد مکاتب و عقاید نویی که به یک باره با سیل عظیم طرفداران روبرو شده اند کم نبوده اما هیچ یک نتوانسته اند دوام و پایداری خود را حفظ کنند . مثلا تا چند دهه قبل عقاید چپ نظیر باورهای حزب توده در ایران هواداران فراوانی داشتند . قدیمی تر ها خوب برگزاری میتینگ های توده ای ها را در روستاهای کوچک به یاد دارند . این حزب که عقاید و باورهای آن کاملا با اندیشه های اسلامی و مذهبی ایرانی ها تناقض داشت در مدت کوتاهی نه تنها میان قشر روشنفکر بلکه در میان اقشار عادی ایرانی هم نفوذ کرد . با این حال عقاید چپ کم کم در عرصه روشنفکری ایران کم رنگ تر و کم رنگ تر شدند و محبوبیت خود را از دست دادند .
اما در مورد دیانت بهایی این اتفاق نیفتاد . شالوده دیانت بهایی حدود صد و پنج سال قبل در شیراز گذاشته شد و از همان زمان زیر فشارهای اجتماعی قرار گرفت . با این حال روز به روز بر اقبال مردم به این آیین افزوده شد و امروز همان دین ایرانی است که در عرصه های گوناگون بین المللی حماسه آفرینی می کند . پیداست که این پیشرفت بزرگ نمی تواند حاصل بی دینی و بی خدایی باشد و اگر چنین بود دیانت بهایی در ایران هم قوت نمی گرفت . خاصه آنکه اساس این دیانت در زمان محمد شاه قاجار بنا شد و آن دوره ای بود که روشنفکری هنوز به داخل جامعه ایران نفوذ نکرده بود و اگر هم کرده بود مختص قشری اقلیت بود و در حقیقت حتی مردم عادی ظرفیت یک چنین جهش فرهنگی را نداشتند تا چه رسد به علمای دینی . اما می بینیم که پیروان این دین را نه تنها مردم عادی بلکه علمای بزرگ را هم تشکیل می دهند و این نمی تواند از تاثیرات یک ایدئولوژی بی خدا باشد . یعنی اگر هیچ مطالعه ای هم پیرامون اساس تعالیم بهایی نکنیم با اندکی تفکر می توانیم به این نتیجه برسیم که بهاییان خدا را به عنوان یگانه خالق مدبر هستی قبول دارند و می پرستند . اعتقاد بهاییان به خدا با اعتقادی که مسلمانان در مورد خدا دارند شبیه و بهتر است بگوییم یکسان است . آن ها اعتقاد به خدایی دارند که در درجه اول یگانه است ؛ در درجه بعدی حکیم مطلق و خالق جهان و آن چه در اوست می باشد ، در رده سوم دور از ادراکات انسان و در رتبه بعد دور از هر عیبی و هر نقصی می باشد . این اعتقاد در همه ادیان الهی ثابت و یکسان است و اگر در مذهبی اعتقادی غیر از این وجود دارد حاصل اعمال تحریفات در آن مذهب است . مثلا اعتقاد سه گانه پرستی در دیانت مسیح ( پدر ؛ پسر و روح القدس ) که از محصولات اعمال نظر برخی از علمای دین مسیحی در این دین است و واضح است که در اساس دیانت مسیح نمی توان چنین عقیده ای را جستجو کرد .
|