مقالات شما
|
پنجشنبه, 05 مهر 1386 13:07 |
عشق هدیه ای است از طرف خداوند که در وجود انسان نهفته است. زیباترین مخلوق خداوند است. در واقع ما لطیف ترین، عمیق ترین و عالی ترین احساس بشر، اشرف مخلوقات، را عشق می نامیم. با آنکه همۀ افراد بشری بدون توجه به عواملی چون جنسیت، ملیت و سطح سواد قادر به درک و تجربۀ این احساس لطیف و پر شور درقلب خود هستند، اما عشق در هر فرهنگ یا جامعه ای و یا حتی برای هر فرد معنا و مفهومی خاص دارد.
|
ادامه مطلب ...
|
|
مقالات شما
|
جمعه, 30 شهریور 1386 19:04 |
در حال تماشای تلویزیون بودم و مدام کانال ها را عوض می کردم. شبکه ای از کشتار مردم در عراق صحبت می کرد، دیگری بحران کم آبی و گرسنگی مردم را مطرح می نمود، یکی آسیب های جبران ناپذیر مواد مخدر و تاثیرات آن بر اجتماع را بر می شمرد و . . .
|
ادامه مطلب ...
|
مقالات شما
|
جمعه, 26 شهریور 1389 20:55 |
جنگ از جمله واژه های ناخوشایندی است كه متأسفانه هیچ نسلی نمی تواند ادعا نماید كه با آن غریب و بیگانه است. اگر چه ممكن است در سرزمینش جنگی نباشد، ولی به راحتی می تواند آن را در چند قدمی دورتر از مملكتش مشاهده كند و لمس نماید. كافی است یك بخش خبری از تلویزیون را نگاه كنید، روزنامه ای را ورق بزنید یا حوادث جهان را در اینترنت بررسی كنید تا جنگ را در مقابل چشمان خود مجسم نمایید: «در 40 كشور جهان بیش از سیصد هزار كودك زیر 18 سال به عنوان سرباز در نیروهای مسلح می جنگند». «گروههای شورشی ببرهای تامیل از دختران به عنوان بمب گذار انتحاری در سریلانكا استفاده می كنند». «حمله انتحاری در یك هتل در اسرائیل صدها زخمی و ده ها كشته به جای گذاشت». «در یك حمله به شیعیان عراق پانصد نفر كشته شدند». «در حمله به فلسطین صدها نفر زخمی شدند». «كشته شدن ده سرباز امریكایی در عراق». «گروگان گرفتن گروهی از آلمانیها در افغانستان». «جنگ داخلی در آنگولا تا به امروز جان نزدیك به یك میلیون نفر را گرفته است و یك چهارم جمعیت آنگولا مجبور شدند خانه و كاشانه خود را ترك نمایند»
|
ادامه مطلب ...
|
مقالات شما
|
سه شنبه, 27 شهریور 1386 14:31 |
زندگی گاهی چنان روال سهل و آسانی را پیش می گیرد که تنها آرزویت این است که دقیقه ای بیشتر زندگی کنی، اما این جریان در زندگی بسیاری از انسانها بندرت اتفاق می افتد؛ چرا که زمانه مجالی برای اینگونه زیستن باقی نگذاشته است.
|
ادامه مطلب ...
|
مقالات شما
|
يكشنبه, 27 آبان 1386 14:27 |
اینجا زمین است، خاک دیرینه پاک یزدان، جولانگاه آناهیت و ایشتار و دیگر خدایان. از دیر باز معشوقۀ خوش آب و رنگ مهر و ماه بوده است، با حریر رنگ رنگ دشت هایش، با گیسوان سبز رنگ جنگل هایش، با آبی زلال چشمه سارش، با پیام پر بهای اهورایی اش بر دیباچۀ آفرینش که گفت: "آسمان ها نشانه بزرگی من است، به دیدۀ پاکیزه در او بنگرید و ستاره ها گواه راستی منند، به این راستی گواهی دهید." نیلگون هزارلای آسمانش جلوه گاه شکوه آفریدگار، ژرفای آبی دریایش یادآور بزرگی دادار و آب و خاک و باد و آتشش چون یک خانوار. آب خاک را ندا می کند و می گوید: "بیا ذکرهای عالم را بگذاریم و به ثنای پادشاه جاودانه پردازیم"، کوهسار صلا می زند که "ای درختان سرفراز! امروز است روز آواز و هنگام راز"، و درختان چون عابدانی پرهیزکار گروهی سر به سجدۀ نیاز آورده اند و عده ای به شکر گزاری، نماز.
|
ادامه مطلب ...
|
مقالات شما
|
سه شنبه, 27 شهریور 1386 14:24 |
دنیای آدم های امروز را رنج و غم فرا گرفته است. آدم ها مانند رباط هایی شده اند که شادی و غم را تشخیص نمی دهند و معنی شاد بودن را نمی فهمند. خیلی ها آنقدر بی احساس شده اند که هرگز دیدن بچه یتیمی خم به ابرویشان نیاورده و یا ازدواج بین دو جوان عاشق، لب های همیشه بسته آنها را با تبسم زیبا نکرده است.
|
ادامه مطلب ...
|
مقالات شما
|
سه شنبه, 27 شهریور 1386 14:16 |
یکی از احتیاجات بشر امروز داشتن محیط زیست سالم اعم از آب و خاک و هوای تمیز و پاکیزه است که متأسفانه اوضاع آنها نابسامان شده است. آب آلوده، گازهای گلخانه ای، گرم شدن هوای زمین، هوا و خاک آلوده و نامناسب و کم شدن جنگل ها و درختان روی زمین، همگی نشانه هایی از وخامت مسائل محیط زیست زمین است. آیا اطلاع رسانی به مردم و حرکت های انتقادانه به رفتار و عمل انسانها در رفع آن کفایت می کند؟
|
ادامه مطلب ...
|
مقالات شما
|
دوشنبه, 26 شهریور 1386 20:13 |
هركدام ازما بارها و بارها با این صحنه مواجه شده ایم، یا حتی بازیگرنقش اول این نمایش كوتاه بوده ایم؛ ولی كمتر به عمق پیامی كه در آن نهفته است فكر كرده ایم. تاكسی كمی از سرعتش کم کرد، چند قدم جلوتر جوانی رشید و رعنا ایستاده، كتابی دردست داشت و با حرارت تمام مشغول صحبت باموبایلش بود. تاكسی جلوی پای جوان ترمز کرد. جوان صحبتش را قطع کرد و صدا زد: «تاكسی مستقیم». راننده كه از سوار كردن مسافر یك كورسی دل خوشی نداشت، با اكراه ایستاد و جوان را سوار کرد. تاكسی راه افتاد و هنوز دنده را سه نكرده بود که جوان گفت: «همین جاپیاده می شم».
|
ادامه مطلب ...
|
|
|
<< شروع < قبلی 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 بعدي > پايان >>
|