تفسيرسرگذشت دودانه چاپ
مقالات شما
پنجشنبه, 13 ارديبهشت 1386 23:03
تعداد بازدید :5788
فصل بهار بود. دو دانه در كنار يكديگر نشسته بودند و دربارهء رشد و شكوفائي صحبت مي كردند

فصل بهار بود. دو دانه در كنار يكديگر نشسته بودند و دربارهء رشد و شكوفائي صحبت مي كردند.

 دانهء اول گفت: " براي شكفتن بايد تغيير كنيم. مي دانم شايد كمي سخت و هراس انگيز باشد؛ اما من مي خواهم رشد كنم و به كمال برسم. مي خواهم ريشه هايم را در خاك فرو ببرم و شاخه هايم را رو به آسمان بگسترانم و اين در حاليست كه ايمان دارم خورشيد به گرمي دستم را خواهد گرفت و باران با مهرباني مرا سيراب خواهد نمود. دانه همچنان مي گفت و از صميم قلب مي شكفت و مي روئيد.

 دانهء دوم گفت: " هر چند دوست دارم شكوفا شوم؛ اما خيلي مي ترسم. اگر ريشه هايم را در خاك تاريك فرو كنم؛ نمي دانم در آن تاريكي با چه چيزهايي روبرو خواهم شد؟ شايد سنگي سخت راهم را ببندد و يا ريشه هايم طعمه جانوران گردد. ممكن است گلهاي زيبايم را تيغ رهگذران برُبايد و ساقهء لطيفم را طوفان از جا بركَند. بهتر است منتظر فرصتي بهتر و جائي امن تر براي روئيدن باشم. او چنان در اين افكار غرق شده بود كه متوجه مرغ خانگي گرسنه اي كه به طرفش مي آمد نشد. در يك چشم بر هم زدن، دانه، طعمهء صياد شد؛ در حاليكه هنوز طعم شيرين شكفتن را نچشيده بود.                                       

                            " بر اساس داستاني از كتاب سوپ جوجه براي روح، ج1، ص 152 "

 اين داستان مي تواند در زندگي هر يك از ما نيز بگونه اي اتفاق افتاده باشد. بعنوان مثال زماني كه نسبت به حقيقتي آگاهي يافته و براي رسيدن به آن لزوم تغيير را احساس نموده ايم؛ اما از بيم تمسخر يا تصور ديگران ترجيح داده ايم؛ زندگيمان همچنان بر اساس مَثَل معروف "خواهي نشوي رسوا همرنگ جماعت شو " جريان يابد. و يا با تصور اينكه " با يك گل بهار نمي شه " به خودمان اجازهء تغيير در مسير مطلوب را نداده ايم. البته همانگونه كه مي دانيم هر تغييري بايد بر اساس اصولي استوار باشد كه پرداختن به آن از حد اين مقاله خارج است و آنچه بدان خواهيم پرداخت؛ پيامي است كه از عبارات اين داستان مي توان برداشت نمود و درجريان رو به تعالي زندگي آن را مد نظر قرار داد.

حضرت شوقی ربانی، ولی امربهائی مي فرمايند :

" ما بايد سعي كنيم متحول شويم. به قوهء الهي اجازه دهيم ما را مدد رساند تا خلق جديد شويم... اما گاهي اوقات اين جريان بطیء است . گاهي اوقات ابدا اتفاق نمي افتد . زيرا افراد به اندازه ی كافي تلاش نمي كنند. "                      

                                                 ( ترجمه مكتوب 17 اكتبر 1944)

 تفسیر سرگذشت دو دانه:

 1-دو دانه درباره ی رشد و شكوفائي صحبت مي كردند :  موضوع گفتگو دربارهءمفهومي متعالي و ارزشمند يعني " رشد و شكوفائي " بود.

 دانهء اول:

 2-براي شكفتن بايد تغيير كنيم: اين عبارت به لزوم تغيير و تحول براي رسيدن به كمال اشاره دارد، يعني دگرگوني از آنچه اكنون هستيم به كيفيتي متعالي تر.

 3-   مي دانم شايد كمي سخت و هراس انگيز باشد:  اين مطلب حاكي ازنگرش واقع بينانه نسبت به موضوع است،  يعني توجه به اين نكته كه تغيير و حركت در مسير تعالي عاري از موانع و سختي ها نخواهد بود.

 4-   اما من مي خواهم رشد كنم و به كمال برسم:  وجود فراز و نشيب ها از اشتياق و انگيزهء شكوفائي در دانه اول نمي كاهد؛ زيرا آگاهي حاصل شده براي او در سطحي است كه منتهي به ايجاد بينشي عميق براي تغيير گرديده است.

 5- ايمان دارم خورشيد به گرمي دستم را خواهد گرفت و باران با مهرباني مرا سيراب خواهد نمود : اين عبارت بيانگر لزوم دارا بودن توكل در مسير تغيير و ترقي است.      

  توكل به نيرويي عظيم و نا محدود كه همواره مي تواند ما را مددرساند.

 6- دانه همچنان مي گفت و از صميم قلب مي شكفت و مي روئيد: اين مطلب بيانگر آنست كه دانش ما زماني ارزشمند مي باشد كه بتواند منجر به ايجاد تغيير مثبت در رفتارمان گردد  به عبارت ديگر همزمان با حصول آگاهي بايد وارد عرصه عمل و اقدام شد و انتظار فراهم شدن فرصت هاي بهتر مي تواند فرصت اين لحظه را نيز از ما بگيرد.

 در مجموع مي توان گفت كه شرح حال دانهء اول مصداق بخش اول بيان مبارك حضرت شوقی ربانی است زيرا دانه اول با ايمان به  قوه الهي و مدد گرفتن از او توانست متحول شود و خلق جديد گردد. اين دانه ضمن آنكه به كمال وجودي خويش رسيد؛ توانست ثمري مثبت از خويش نيز در عالم وجود بر جاي گذارد.

                                                .............................................

دانهء دوم :

 1-   هر چند دوست دارم شكوفا شوم: اين امر نشانه آنست كه دانه دوم نيز از مسئله رشد و شكوفائي مطلع است.

 2-   اما خيلي مي ترسم. اگر ريشه هايم را در خاك تاريك فرو كنم؛ نمي دانم در آن تاريكي با چه چيزهايي روبرو خواهم شد؟ اين مطلب نشان مي دهد كه هر چند دانه دوم نسبت به هدفي متعالي يعني شكوفائي و كمال واقف است؛ اما اين دانشش مبدل به درك آگاهانه وعميق توام با بينش نشده است. بنابراين بيش از حد نگران موانع و مشكلات راه است بگونه اي كه از آنچه مي تواند او را در اين طريق ياري رساند و توانا سازد غافل مانده است.

 3-   بهتر است منتظر فرصتي بهتر و جائي امن تر براي روئيدن باشم: زمان در حال گذر است و غنيمت ندانستن فرصت هاي كنوني مي تواند سبب از دست دادن آن ها براي هميشه گردد. در انتظار جائي امن تر بودن غفلت از اين مطلب است كه  بسياري اوقات رشد و كمال ما در بحبوحه ی موانع و سختي ها صورت مي پذيرد . به عبارت ديگر سختي ها و مصائب راه مي توانند كيفيت و سرعت تكامل ما را بهبود بخشند.

( رجوع شود به مقاله "دو روي سكه" )

 در هر حال دانه دوم آنقدر به سختي هاي راه بها داد و به ناتواني هايش انديشيد كه نيروي اراده، توكل و ايمان در وجودش كمرنگ گرديد و در حالي طعمه صياد اجل گرديد كه هنوز قدمي در راه كمال و شكوفائي بر نداشته بود.

شرح حال دانه دوم مصداق بخش دوم بيان مبارك حضرت شوقی ربانی ولي امربهائی است زيرا اين دانه صرفا به مشكلات ناظر بود هرگز تلاشي ننمود و تحول مثبتي در حيات او صورت نگرفت . اين دانه به كمال وجودي خويش نرسيد و خود را از اين فضل محروم ساخت كه اثري نيك در عالم هستي از او ظاهر گردد.

                                                            

افزودن جدید
نوشتن نظر
نام:
ایمیل:
 
عنوان:
قالب نوشته:
[b] [i] [u] [url] [quote] [code] [img] 
 
 
:angry::0:confused::cheer:B):evil::silly::dry::lol::kiss::D:pinch:
:(:shock::X:side::):P:unsure::woohoo::huh::whistle:;):s
:!::?::idea::arrow:
 
کد آنتی اسپم نمایش داده شده در عکس را وارد کنید.
heeda  - ارائه یک راه |1386-4-19 05:17:11
عزیزم از این مقاله که می توانست خیلی مفید
باشد لذت بردم اما نکته این است که چطور می
توانیم این طرز فکر را به گروه عظیمی از نفوسی
که در اطرافمان هستند و تنها چیزی که مد
نظرشان نیست تغییر و تحول است بیاموزیم ؟
shabnam  - لزوم رسيدن به كمال |1386-4-17 03:16:23
مقالهوتحليل بسيار زيبايي ارائه داده ايد
حقيقتا سختيها و دردها نيز جزيي از زندگي ما
هستند كه ما را در رسيدن به كمال ياري مي بخشند
IRANDOOST  - جواب به تفسيري بر سرگذشت دو دانه |1386-3-19 15:03:41
دوست عزيز . مقاله اي بسيار زيبا نوشته بوديد .
گاهي استفاده از تمثيل همانند آنچه شما انجام
داده بوديد باعث مي شود انسان به تفكر بيشتري
بپردازد . دانه ي وجود انسان نيز مملوء از
استعدادهاي گوناگون روحاني و عملي است .
استعداد ها و توانايي هايي چون محبت ، عشق به
همنوع ، خدمت ، تمايل به ترقي و ... . همانطور كه
حضرت بهاءالله فرموده اند انسان به مانند
احجار و سنگ هاي معدن است كه به تربيت جواهر و
قدر آن معلوم مي شود . پس ما نيز بايد بكوشيم تا
جواهر وجودمان آشكار شود و همانند دانه ي اول
باشيم .
یاسمن  - نظر من |1386-3-7 10:09:25
داستان تو دوست عزیزم بسیار زیبا بود خدا کند
ما هم بتوانیم مثل دانه ی اول باشیم
شكيبا |1386-2-22 03:06:59
ان شاءالله همهء ما در زندگي بتوانيم بينش
مثبت را در خود و ديگران تقويت كنيم.

3.26 Copyright (C) 2008 Compojoom.com / Copyright (C) 2007 Alain Georgette / Copyright (C) 2006 Frantisek Hliva. All rights reserved."