تأملي بر نقشهاي اجتماعي زنان و مردان چاپ
مقالات شما
پنجشنبه, 27 مرداد 1384 12:44
تعداد بازدید :7611

"محتمل است كه اولين بار پس از انقلاب كبير فرانسه- كه به نام برادري و برابري صورت گرفت بود كه بعضي از انقلابيون رسمأ و به نام انسان خواستار برابري حقوق زن و مرد شدند و سالها پس ازآن روزگاران ، اكنون در كشور فرانسه قانوني به تصويب مجالس مقننه رسيده است كه هر نوع تبعيض ميان زن و مرد را در ورود به دستگاه اداري و شركت در فعاليتهاي سياسي و دستيابي به مشاغل و مقامات والاي اجتماعي ، اداري و سياسي ملغي مي كند . " (1)

"اما هنوز دستمزد زنان در همان كشور ، براي كار مساوي با مردان ، حدود 30درصد كمتر از دستمزد مردان است و اولويت در اشتغال و دسترسي به شغلهاي عالي هنوز از آن مردان مي باشد . ليكن مشكل جامعه زنان به نابرابري هاي قانوني و يا عملي ، محدود نمي شود . زنان در بسياري موارد قرباني خشونت و تعدي و تجاوز از جانب مردان هستند و حتي در كشوري چون سرزمين مقدس ايران، عده اي از آنان حتي از طرف همسران خود مورد ضرب و جرح قرار مي گيرند . آنچه در جنگهاي پنهان و آشكار بين عشاير و طوائف و حتي خانواده هاي شهري بر سر زنان مي آيد ، به نحوي است كه قلم از شرم در وصف آنها باز مي ماند . 

 متأسفانه تا كنون در ايران خشونت مورد بررسي قرار نگرفته است  و در آمار مراكز گوناگون مقوله اي به نام خشونت جاي نگرفته است . چقدر مي توان با اتكاء بر آمار مدعي شد كه چنين عملي در ايران صورت نمي گيرد ؟ اما بر عكس مي توان نتيجه گيري كرد كه متأسفانه خشونت در ايران به شكل پنهاني رايج است . هر يك از ما در كمال أسف،زني يا زناني را مي شناسيم كه يا از شوهر خود كتك مي خورند، يا مجبور به اطاعت از دستور هاي غير منطقي او مي شوند." (2)

 لذا شگفت انگيز نيست كه در سال 2000 زنان 75 كشور جهان به دعوت فدراسيون زنان كشور كانادا به راهپيمايي دسته جمعي براي اعتراض به فقر و مظالمي كه بر سر آنان وارد مي شدود، پرداختند .

 2000 نفر بانواني كه در 16 ژانويه 2000، در شهر پاريس تظاهرات كردند ؛ اين نكته اساسي را اعلام داشتند كه ديگر عصر فمنيسم يا مبارزه براي اثبات برتري زنان گذشته است . ديگر جايي براي مبارزه و تنازع ميان دو جنس وجود ندارد . امروزه ديگر تساوي و اشتراك مساعي زن و مرد از ضروريات جامعه اي محسوب مي شود كه به سوي جهاني متحد و يك پارچه پيش مي رود . ايجاد تمدن جهاني به نحو صلح آميز و با دوام ، بدون مشاركت كامل زنان در كليه ميادين فعاليت هاي انساني، غير ممكن است . چنين نظري همواره در كشور ما مورد تأكيد قرار مي گيرد ؛ اما بين پذيرش عقلاني اين نظر و عمل واقعي به آن تفاوت عمده اي وجود دارد .

 نگرشهاي پدرسالارانه و گاه بدتر از آن ، پدرمآبانه همواره زنان را در جايگاهي فروتر از مردان قرار داده است . تبعيض جنسي اگر بگوييم بيشتر ، لااقل به قدر تبعيضهاي ديگر بين نوع انسان ، غير منطقي و ظالمانه و مهلك است كه متأسفانه در سرزمين عزيز ما به نحو بارزي نمودار است .

هيچ نيازي به بازگو كردن تبعيض ها و خشونت هاي متعدد نسبت به زنان نيست ؛ آنچه اهميت دارد اين است كه نگرشهاي پدرسالارانه و ارزشهاي اجتماعي كه زنان را در موقعيتي نا برابر قرار مي دهد، به نحوي ريشه اي و عميق در نظام تعليم و تربيت و آموزش و پرورش جامعه ما رخنه كرده است . در كتابهاي درسي زنان عمدتأ در نقش مادر و ندرتأ در نقش معلم ظاهر مي شوند ؛ دختر بچه ها در كتابهاي درسي در محدوده منزل ، حياط خانه و مدرسه تصوير مي شوند ؛ در حالي كه پسران فعالانه در خارج از خانه مشغول كار ، فعاليت ، ورزش و بازي هستند . در كتابهاي درسي سالهاي بالاتر همين تصاوير محدود هم، محو مي شود . نظام آموزش و پرورش با وجود پذيرش ضعف خود در اين زمينه ، اقدامي در جهت بهبود كيفيت نقش زن مرد صورت نداده است .

 در رسانه ها نيز وضع به همين قرار است . زنان محبوب سريال ها، زناني هستند كه مطيع و منقاد همسرانند و مادران مهرباني به نظر مي رسند كه به خاطر راحتي خانواده ها يشان حتي به آساني مي ميرند. در برخي موارد كه زنان به ايفاي نقشهاي جدي تر و مهم تر مي پردازند ، هويت زنانه و ارزشها و ظرافت هاي شخصيتي خود را از دست مي دهند و به شكلي مسخ شده ، نقاب مردانه به چهره مي زنند .(3)

در جامعه سنتي ايران كه همواره پسران موقعيت مطلوب تري را حائز بوده اند ؛ آينده محتوم و قهري دختر، به خانه شوهر رفتن است و لذا سرمايه گذاري براي آموزش و تعليم و تربيت او به هدر دادن نيرو و انرژي محسوب مي شود ؛ او را بهتر آنكه به كارهاي خانه داري واداشت تا در خانه شوهر وظايف خود را به درستي انجام دهد . هنجار هاي اجتماعي ما چنان است كه زنان با روشها و آداب حضور در جمع، با گروهي جز خانواده و مراودات خانوادگي ، بيگانه اند و لذا انطباق خود را با آنان دشوار مي يابند و از سويي ديگر گروههاي اجتماعي نيز كه عمدتأ از مردان تشكيل مي شوند ، حضور زنان را خوش ندارد و آن را تحقير و استهزاء مي نمايند . در زبان و ادبيات فارسي نيز متأسفانه فرو دستي زنان و تسلط مردان به نحو چشم گيري نمودار است، كه از يك سو مبين وضعيت فرهنگي و اجتماعي است و از سوي ديگر تشديد كننده و مويد آن است . عبارات و اصطلاحات جنسيت زده در ادبيات ما كم نيستند(4) و متأسفانه به سادگي و بدون اهتمام  فراگير هموطنانمان، قادر نخواهيم بود اقدام جدي و مفيدي در اصلاح ادبيات برجسته كشورمان صورت دهيم .

با تمام مشكلات و موانع موجود مشاهده مي شود كه زنان در كشور نازنين ايران روز به روز به بلوغ اجتماعي و فرهنگي بيشتري دست مي يابند و از سطح تحصيلات و مهارت هاي حرفه اي بالاتري برخوردار مي شوند و اين به هيچ وجه به معناي كاهش فعاليت هاي ايشان در منزل نيست . زنان متأهل شاغل بيش از 80 ساعت در هفته يعني دو برابر كار معمولي يك كارگر، كار مي كنند .(5) و اين در حالي است كه مرداني كه همسر آنها شاغل است، نسبت به مرداني كه همسرشان خانه دار است، كمك بيشتري در خانه ارائه نمي دهند. لذا زنان شاغل در جامعه ما با فشار مضاعف كاري مواجهند؛ ولي با اين وجود موفق شده اند قدم هاي مهمي در راستاي مشاركت در تصميم گيري بردارند . چنين مشاركتي صرف نظر از آنكه براي خود ايشان توفيق مهمي به شمار مي رود ، براي كل جامعه نيز موجد ثمرات بسياري خواهد شد ؛ بالاخص اگر زنان بر اساس آنچه اصلاحا" عقده سيندرلا " ناميده مي شود ، براي حضور در فعاليت هاي اجتماعي ناگزير از رها كردن صفات و ويژگي ها و هويت زنانه خود نشوند . جامعه ما آن زمان مي تواند بگويد في الحقيقه براي زنان به اندازه مردان احترام و ارزش قائل است كه براي صفات و ويژگي هاي زنانه نيز ارزش قائل باشد . در حال حاضر محور اصلي ارزشها در جامعه قدرت است . اقتصاد ، سياست و حتي نظام آموزش و پرورش بر اساس قدرت شكل گرفته و سازماندهي شده است . معمول است كه خانم ها نيز براي ورود به عرصه هاي ياد شده ، ويژگي ها و صفات خود را در منزل وانهند و براي حضور در ميادين اجتماعي به ارزش قدرت مداري مسلح شوند؛ در حالي كه هر لحظه بيم آن دارند مبادا در جايي از اين حضور ، خصائص لطيف تر و اصطلاحأ زنانه تر ايشان آشكار شود و از توفيقات اجتماعي ايشان بكاهد . اين همان چيزي است كه به " عقده سيندرلا"  در زنان شاغل معروف است .

از سوي ديگر در قبال محور قرار دادن قدرت و فعاليت ها و خدمات مردانه ، جامعه ما براي فعاليت ها و خدماتي كه تنها زنان از عهده انجام دادن آن بر مي آيند و يا بهتر از مردان انجام مي دهند، بهاي بسيار ناچيزي قائل است . هيچ مردي قادر نيست فرزندان و اعضاي جديد جامعه را در بطن خود بپرورد و ماهها او را شير دهد و با لطف و شفقت ، خدمات رايگان و بلا عوض خود را نثار ايشان نمايد ؛ اما جامعه ما با تقدس بخشيدن و انتزاعي كردن نقش مادرانه ، آن را عملأ از صحنه نقش هاي اجتماعي رسمأ پذيرفته شده، خارج مي كند و در نتيجه هيچ پاداش عيني و آينده مشخصي را براي آن پيش بيني نمي نمايد و با وجودوابستگي شديد هر جامعه به چنين خدماتي ، براي ارائه دهندگان اين خدمات در عمل، هيچ تأمين اجتماعي و حقوقي را لحاظ نمي كند. در اين صورت بديهي است كه زنان در عصر حاضر براي احراز موقعيت هاي اجتماعي مناسب ، شخصيت ، احترام قابل قبول و تأمين اجتماعي ، خانواده را رها نمايند و به مشاغل موجود در جامعه رو آورند ؛ مشاغلي كه عمدتأ براي مردان تعبيه شده اند و زنان حتي با پذيرفته شدن در آنها ، تازه مجبورند ويژگي هاي زنانه خود راهم فدا كنند .

 مي تواند بسيار آموزنده و مترقيانه باشد اگر جامعه ما، اولين جامعه اي در جهان باشد كه براي اقداماتي كه تنها زنان مي توانند متصدي آن باشند، يا به دلايل طبيعي و سرشتي، بهتراز عهده انجام دادن آنها برمي آيند، مزايا و حقوق و تأمين آتيه اي قانوني در نظر بگيرد ؛ خدماتي كه مادران و زنان با طيب خاطر انجام مي دهند و هرگز در طول تاريخ،حتي در تلخ ترين لحظات، در انجام دادن آن فروگذار ننموده اند؛ كارهايي كه تا سر حد مرگ ايام جواني و دوران ناتواني و پيري آنهان را به خطر مي اندازد . اين امر مي تواند يكي از ابعاد عملي و غير شعار گونه در تحقق برابري زنان و مردان باشد ؛ در اين صورت زنان به جاي آنكه نقاب مردانه بزنند و در عرصه هاي اجتماعي كسب قدرت، به رقابت با همسرانشان بپردازند ، به وظايف و نقش هاي ارزشمند خود خواهند پرداخت و در اين صورت به توانايي ها و خصايص هر دو جنس بهاي مناسب داده خواهد شد و به جاي رقابت كه امروزه در جهان در بين دوجنس جاري است؛ مشاركت ويژگي بارز جامعه ايراني ما خواهد شد و آنگاه ارزشهاي والاي ديگر هم در جامعه، جايگاه خود را احراز خواهند كرد و قدرت نه محوري ترين ارزش كه تنها يكي از ارزشهاي حاكم بر جامعه خواهد بود و در آن صورت به تعادلي مطلوب در ابعاد مختلف در جامعه خويش نائل خواهيم شد .

     (1)-يكي از مجلات بين المللي

     (2)-جامعه شناسي خانواده(1376)، دكتر شهلا اعزازي،ص 211 .

     (3)-همان،ص 194 .

     (4)-ر.ك فرادستي و فرودستي درزبان،مريم پاك نهاد،نشرگام نو،1381 طهران.

     (5)-اعزازي،(1376)،ص 162 .

 

افزودن جدید
نوشتن نظر
نام:
ایمیل:
 
عنوان:
قالب نوشته:
[b] [i] [u] [url] [quote] [code] [img] 
 
 
:angry::0:confused::cheer:B):evil::silly::dry::lol::kiss::D:pinch:
:(:shock::X:side::):P:unsure::woohoo::huh::whistle:;):s
:!::?::idea::arrow:
 
کد آنتی اسپم نمایش داده شده در عکس را وارد کنید.
میهمان  - hoghooghe barabar |1384-12-16 07:12:41
hoghooghe barabar ba vazayefe barabar yeki nist zan va mard ra khoda barabar
afaride ama masooliathar yek motafavet ast
میهمان |1384-10-10 01:09:58
aly boood very good
میهمان |1384-6-14 18:08:55
چرا این همه صفات "مقدّس " و"عزیز"
و"نازنین" برای ایران به کار می برید؟
یکی
از مجلّات بین المللی یعنی چه؟ مگر این مجلّه
نام ندارد؟ روش ارجاع به منابع و مآخذ مقاله
یکدست و دقیق نیست .درپاراگراف 8 در مقابل نقش
همسری و مادری زنان از نقش های جدّیتر سخن
گفته اید. مگر نقش هایی که به خانواده مربوط می
شود جدّی نیست .نکند آنقدر عقب عقب برویم که از
آن طرف بام پرت شویم . نقش های زنان و مردان در
خانواده مهمترین و اساسی ترین و جدّی ترین نقش
های آنان است که می تواند ریشة بسیاری از
مشکلات دیگر را بکند .

3.26 Copyright (C) 2008 Compojoom.com / Copyright (C) 2007 Alain Georgette / Copyright (C) 2006 Frantisek Hliva. All rights reserved."