پنجشنبه ها عصر كه مي شود من و دوست عزيزم حميد به پارك مي رويم و درباره ي موضو عات جالب با هم بحث مي كنيم. هر دو اهل گفتمانيم و تا دلتان بخواهد پر چانه ! اين پنجشنبه هم به رسم معمول وارد پارك شديم. گوشه دنجي يافتيم و روي نيمكت سبز رنگي نشستيم . هواي خنك، آواز پرندگان و بوي خوش لاله عباسي ها روحمان را شاد مي كرد... كم كم باب صحبت را باز كرديم . حميدكه معلوم بود با دستي پر و ذهني آماده به ديدار آمده مي گفت :در يكي از مجلات علمي خوانده ام كه مغز مردان از مغز زنان بزرگتر و سنگين تر است. تو چطور فكر مي كني ؟ موافقي كه پسر ها ازدختر ها با هوش ترند ؟
گفتم : من نه دانشمندم ونه شواهد علمي را ديده ام؛ ولي اينقدر مي دانم كه يافته هاي علمي روز به روزدگرگون مي شوند. امروز حرفي مي زنند و فردا طور ديگر. اما شواهد ديگري سراغ دارم كه مخالف با اين عقيده است. = كدام شواهد ؟ اينكه اگر به درصد قبولي هاي كنكور نگاه كني، خواهي ديد كه دختران گوي سبقت را ربوده اند. = اما اگر شما هم به آمار مخترعين ومكتشفين نگاه كني، خواهي ديد كه برنده اين مسابقه مردانند. مثل اين كه فراموش كرده اي كه زنان هم به نوابغي مثل ماري كوري مي نازند. = البته زناني مثل ماري كوري ستارگاني انگشت شمارند؛ ولي در آسمان دانش، كهكشاني از مردان نامدار چشم را خيره مي كند. قبول مي كنم. اما علت اين برتري عددي دليل با هوش تر بودن مردان نيست. = پس علت چيست ؟ علت اين است كه در گذشته زنان از فرصت هاي مساوي با مردان بر خوردار نبوده اند. = كدام فرصت ها ؟ خوب، زنان محكوم بودند كه در خانه بنشينند. پرده نشين باشند. ساكت باشند. كارشان خانه داري و بچه داري بود وبس. زنان را با علم كاري نبود. در همين ايران خودمان تا چند دهه قبل دختران امكان تحصيل در بعضي رشته ها را نداشتند. حتي صداي ايشان را مرد غريبه نبايد مي شنيد. در بعضي شهر هاي ما هنوز آثار اين جدا سازي موجود است. در سمنان خانه هايي را ديدم كه بر روي درورودي آن هادو نوع كوبه وجود داشت؛ يكي وقتي به در مي كوبيدي صداي ريز مي داد و ديگري صدايي درشت. از اهالي پرسيدم كه حكمت اين كوبه ها چيست. گفتند يكي مخصوص مردان بوده وديگري از براي زنان. حميد مكثي كرد و گفت : =اين ها كه اشاره كردي جالب بود ولي نتيجه اين صحبت ها چيست ؟ نفسي تازه كردم و گفتم : نتيجه آنست كه اگر به دختر ها هم فرصت برابر داده شود چيزي از پسرها كم ندارند. = اين طور كه معلوم است چيزي هم بدهكار شديم ! چه چيزي ؟! = احتمالا مي خواهي بگويي كه دختر ها برتر و با هوش تر از پسرهايند ؟ اصولا مقايسه در چنين مواري اشتباه است.بگذار ترا به خدا، يك دفعه هم كه شده اين سئوال مردانه را كنارگذاريم.اينقدر نگوئيم كه كي بهتر است. كي برتر است. كي قويتر است. اصلا مي داني « برتري و بهتري كه به ميان آمد عالم خراب شد» به جاي اين قبيل سئوالات بيا از خود بپرسيم كه چرا خداوند زن ومرد را آفريد ؟ چرا دو جنس مختلف؟ = اينكه مثل روز واضح است براي توليد مثل وبقاي نسل. اما من فكر مي كنم ماجراي خلقت دو جنس مخالف ( كه البته هيچ مخالفتي هم با هم ندارند!) در نوع اسان، خيلي با شكوه تراز صرفا بقاي نسل است. زن ومرد مانند رنگهاي مختلفند. بي معني است كه بگوييم رنگ سبز بهتر است يا رنگ نارنجي. هر رنگي در جاي خودش خوب است و دلپذير. همه ي رنگ ها جهت زيبايي طبيعت لازمند. به همين ترتيب دو جنس مختلف هم سبب تنوع و زيبايي عالم انساني مي گردند. = ممكن است بيشتر توضيح دهي. البته. همان طور كه بهتر مي داني زنان ومردان خصايص متفاوتي دارند. ولي اين تفاوت دليل برتري يا بهتري نيست. مثلا بعضي معتقدند كه مردان بيشتر بر اساس منطق تصميم مي گيرند و زنان بر مبناي احساسات وعواطف. = خوب. همين مسئله يعني منطقي بودن دليل برتري مردان است ! اشتباه ما درست در همين جاست! خطايي كه از گذشته به ارث برده ايم وخانه زاد فكر ماست اين است كه تصور مي كنيم همانقدر كه منطقي بودن يك ارزش است، عاطفي بودن بي ارزش است. حتي ضد ارزش! به غلط گفته ايم وهنوز هم مي گوييم « مردكه گريه نمي كند!! »؛ اما امروزه نياز هاي عالم ارزش عواطف را به خوبي نشان مي دهد. حميد با تعجب پرسيد كدام نيازها ؟ نياز به صلح، اتحاد، الفت ومحبت بين مردمان همه ي جهان . امروز عالم تبديل به يك دهكده جهاني شده. خصلت دهكده، صميميت و دوستي است و اساس دوستي، عواطف است و زنان از اين موهبت خداداد بهره وافر برده اند. = مي خواهي بگويي كه دوره منطق گذشته است ؟ مي خواهم بگويم كه دوره عواطف آغازشده است.پدر آسماني از فرزند منطقي خود مي خواهد كه جاي بيشتري براي فرزند عاطفي خود باز كند. در زمين خداوند براي هر دو جا هست. زنان ومردان هر چند كه مختلفند؛ اما مكمل همديگرند. و داستان موفقيت نوع انسان بدون حضور زنان ناتمام است.... داشت هوا تاريك مي شد. سو سو ستاره ها نويد يك شب سرد زمستاني را مي داد. بايد مي رفتيم؛ تا عصر پنجشنبه اي ديگر ... (ادامه دارد)
|