یادتودردل چومصباح منیر چاپ
مقالات شما
سه شنبه, 31 ارديبهشت 1387 12:30
تعداد بازدید :6387

نمي دونم مقاله قبلي من با عنوان "نور رو پیدا کردید" رو تا چه حد خونديد. ولي اگه يادتون باشه در اون مقاله از نوري صحبت كرديم كه در سينه ما جاداره و راهنما و اميد ما در لحظات سختي و دشواريه و انتهاي اون مقاله پرسشي رو مطرح كرده بودم كه جوابش رو به خودتون واگذار كرده بودم:

“این منبع چیه که بعضی ها دارن، بعضی ها پیدا کردن، بعضی ها دنبالشن و بعضی ها هنوز به فکرش نیافتادن؟”

 

من تا حدی جوابش رو مي دونستم ولي مطمئن نبودم. تا اينكه چند روز پيش ناخود آگاه مناجاتي از مناجاتهاي حضرت عبدالبها رو در ذهنم مرور مي كردم:

“ در شبان تيره و تار اي قدير      ياد تو در دل چو مصباح منير”

و ناگهان به ياد اون مقاله و پرسش انتهايي افتادم. جرقه اي در مغزم زده شد كه اين مقاله كوچك نتيجه اون انفجار عظيمه. گفتيم در زندگي ما لحظات بسيار تاريكي وجود دارند كه هيچ نور اميد از هيچ روزنه اي نمي تابه و نخواهد تابيد بجز نوري كه از روزنه قلب خود شما خارج مي شه و راه خودتون و حتي اطرافيانتون رو روشن مي كنه. اين نور نوريه كه با خداي شما در وجودتان وديعه گذاشته. اين چراغي هست كه وجود داره. اما بايد روشن بشه. اما چطور بايد روشنش كرد. چند راه هست. در بعضي مواقع يك شوك يا جرقه بزرگ اين مهم رو براي شما انجام مي ده. اين شوك هر چيزي مي تونه باشه. اما اغلب در لحضات تاريك اتفاق مي افته. شما در اون لحظات بخصوص سختي و مصائب از تمامي مسيرها نا اميد مي شيد. به دنبال يك قدرت مافوق بشري مي گرديد. ناگاه در ذهنتون كلمه خدا شكل مي گيره.

و اين همون جرقه است.

 خب اين چراغ روشن شد. ولي خوب هر چراغ روزي روغنش تموم مي شه و ناچار از كار مي افته. پس شما بايد دائماً به اون انرژي بديد. اين انرژي از جاهاي مختلف به دست مي آد. يك انرژي همون دعا و مناجات هست كه همه ما با اون آشنايي داريم. اما اين انرژي به نظر من انرژي بخاري خواه بود كه از طريقه فسيلي به دست مي آد. علم پيشرفت كرده. نبايد به همون سوخت فسيلي قانع بشيم. ما انرژي هسته اي لازم داريم كه با اون توليد بخار براي چرخش توربين كنيم. همه جا شنيديم عرفان و عمل. اين دو بايد باهم باشن. ما تا اينجا عرفان رو داريم. ولي اون به تنهايي مثل سوخت فسيلي خواهد بود. اما اگر عمل هم به اون اضافه بشه تبديل به يك منبع عظيم انرژي خواهد شد كه مي تونيم اون رو انرژي هسته اي قلبمون بدونيم.

تا حالا جرقه رو ايجاد كرديم و سوخت رو هم تأمين كرديم. اما از اطراف و اكناف بادهايي مخالف مي وزه كه بايد اين شعله رو از دسترس اون باد در امان داشت. براي اين كار شايد خوب باشه ديواري رو بين شعله و باد حايل كنيم. ولي به نظر شما مسخره نيست چراغي رو روشن كنيم كه راهنماي خودمون و بقيه باشه بعد توي يه چارديواري محصورش كنيم! يك حباب شيشه اي گزينه مناسبي به نظر مي رسه. حبابي كه هم نور رو از خودش عبور بده و هم اجازه خاموش كردن شعله رو به باد نده. اين حباب رو چطور مي سازيد؟ حباب رو از چي مي سازيد؟ من فكر ميكنم وسايلش رو در وجود خودمون داشته باشيم. همه ما هم اون ها رو مي شناسيم. اون عرفاني كه قبلا گفتيم توي ساخت اين حباب هم كاربرد داره. ولي چيزهاي ديگه اي هم هستند. ايمان هست. عفت هست. صداقت هست. يكرنگي و تواضع هست. و خيلي چيزهاي ديگه كه خيلي از شما ها بهتر و بيشتر از من مي شناسيد. هر كدوم از اين ها به تنهايي حباب رو مي سازند. ولي به اون شفافيت و قدرت كافي نخواهند بود. بهتره از همه اون ها آلياژي بسازيم. و حبابي بسازيم كه شفاف باشه تا نور رو با قدرت عبور بده و قدرتمند باشه تا جلوي طوفان هاي حاره اي هم تسليم نشه.

اين همون شعله هست كه در وجودتون هست. بايد بهش سوخت برسونيد و ازش محافظت كنيد. اين چراغي خواهد بود كه راهنما و اميد شما و اطرافيانتون در هر لحظه خواهد بود. 

افزودن جدید
نوشتن نظر
نام:
ایمیل:
 
عنوان:
قالب نوشته:
[b] [i] [u] [url] [quote] [code] [img] 
 
 
:angry::0:confused::cheer:B):evil::silly::dry::lol::kiss::D:pinch:
:(:shock::X:side::):P:unsure::woohoo::huh::whistle:;):s
:!::?::idea::arrow:
 
کد آنتی اسپم نمایش داده شده در عکس را وارد کنید.
بهمن  - شعله |1387-5-6 04:30:56
براي تو و همه كساني كه متن ساده وعميق تو را
خوانده اند و ميخوانند قلبي شعله ور آرزو
ميكنم.قلوبي كه به عشق جمال الهي روشن شده اند
در كنار هم شمع زاري پر شراره ميسازند.آنچنان
پر نور و گرم كه هر چه سرما وظلمت در اين
دنياست به آنها مومن ميشوند و خود را فداي آن
نور و آن حرارت ميكنند.شمع دلت در برابر تمامي
باد هاي نا مهربان پر توان و پر مهر باد دوست
خوب من.
جوان |1387-3-7 05:15:41
NirooyeJavan.Blogfa.Com

با موضوع
بیا تا قهرمان
باشیم

بروز شد
جوان |1387-3-7 05:13:32
در این تاریک بی‌پایان، بیا تا قهرمان
باشیم

سمنـد نور را تـازیـم و یـار اخـتـران
باشـیـم



بیـا از بـنـد آب و بـرکـه و
آذوغـه پـر گـیـریـم

بیا تا در هوای قدس
رحمانی پران باشـیـم



شب است و وحشتی
تیره، بیابان است و بی‌پایان

بـیـا تـا از
بـرای گـمــرهـانـش کـهـکـشـان بــاشـیـم




ز اسـتـیـصـال و دلـتـنـگی، نـدارد آسمان
رنگـی

چه خوب ار پاک گردیم و به رنگ آسمان
باشیم



یکی عزلت گرفتـسـتـی، یکی زنجیر
بشکستی

نه بایستی چنین باشیم، نه باید
آنچنان باشیم



بیا تا گل برافشانیم و می در
ساغر اندازیم

فلک ...

3.26 Copyright (C) 2008 Compojoom.com / Copyright (C) 2007 Alain Georgette / Copyright (C) 2006 Frantisek Hliva. All rights reserved."