نوشته شده توسط شکیبا
|
چهارشنبه, 24 مرداد 1386 13:39 |
تعداد بازدید :6945 |
يكي از مناقشاتي كه سالهاست در جهان جريان دارد و هنوز به جواب قابل قبولي نرسيده است برابري يا نابرابري زن و مرد است. گروهي معتقدند خداوند مردان را برتر از زنان آفريده است. گروهي ديگر معتقدند كه اگرچه مردان از نظر جسمي بر زنان برتري دارند، اين به معني برتري روحي و رواني آنان نيست. گروهي معتقدند تفاوتهاي زن و مرد فقط تفاوت است، نه برتري يكي بر ديگري. گروهي معتقدند زنان از نظر هوش و تواناييهاي ذهني و رواني بر مردان برتري دارند. گروهي معتقدند زن و مرد با هم از نظر جسمي و رواني هيچ تفاوتي جز از جنبهء جنسي ندارند. خلاصه عقايد فراواني در اين باره وجود دارد.
براي پاسخ به اين سؤال، گروهي به اعتقادات گذشتگان خود رجوع ميكنند و راه تقليد در پيش ميگيرند، گروهي ديگر به تجارب ناكافي خود و ديگران استناد ميكنند و راه خرافه در پيش ميگيرند، گروهي نيز با توجه به منافع شخصي خود قضاوت ميكنند و راه تعصب و غرور در پيش ميگيرند. البته گروهي هم هستند كه راه علم در پيش ميگيرند و سعي ميكنند با روشهاي معتبر پژوهشي به پاسخ موثقتري دست يابند، اما به هر حال تحقيقات علمي هم هرگز پاسخ صددرصد به دست نميدهد و هميشه با درصدي از خطا همراه است. اما بياييد موضوع را از ديدگاه ديگري مطرح كنيم. چرا ما ميخواهيم در مورد برابري زن و مرد به يك پاسخ كلي دست پيدا كنيم؟ اين چه كمكي به ما ميكند؟ علت اصلي آن است كه ما دچار تنبلي ذهني هستيم. ترجيح ميدهيم به جاي اينكه براي شناختن تواناييهاي يك فرد، قضاوت را به تعويق بيندازيم و خودمان محك بزنيم، به راحتي او را در مقولات از پيش تعيين شدهاي جا بدهيم و به اين ترتيب خصوصياتي را به او نسبت بدهيم. اين فقط به مقولهء جنسيت مربوط نميشود. به سن و مليت و مذهب و نژاد و بسياري مقولات ديگر هم به همين ترتيب متوسل ميشويم. مثلاً ميگوييم فلاني يك زن سالمند سرخپوست برزيلي كاتوليك است، پس فلان خصوصيات را دارد، يا فلاني يك پسر جوان فرانسوي بيدين است، پس فلان خصوصيات را دارد. به اين ترتيب وقت و نيروي خود را صرف شناسايي خود او نميكنيم. و اينجاست كه تنبلي ذهني ما موجب مشكلات فردي، بينفردي و اجتماعي فراواني ميشود. وقتي صفاتي را به مقولهء مردان و صفات ديگري را به مقولهء زنان نسبت دهيم، اگر زن يا مردي خود را با اين صفات مطابق نيابد (كه چون اغلب افراد كاملاً با اين الگوها مطابقت ندارند، براي اكثر افراد چنين است) دچار تضاد و مشكلات رفتاري و رواني فراواني ميشود، زيرا احساس ميكند غيرطبيعي است. پس در سطح فردي و رواني بسياري از افراد با مشكلاتي دست به گريبان ميشوند. همچنين افراد رفتار خود را با يكديگر بر اساس اين پيش فرضها بنا ميكنند و چون در اغلب موارد اين تصورات قبلي نادرستند رفتار افراد با يكديگر هم دچار اختلال ميشود. پس در سطح ميان فردي نيز مشكلاتي به وجود ميآيد. بالاخره در جامعه بر اساس همين فرضهاي نادرست تبعيضاتي بوجود ميآيد، گروهي از بعضي امتيازات محروم ميشوند، چون تصور ميشود لياقت و استعداد آن را ندارند. پس مشكلات اجتماعي هم حاصل ميگردد. براي رهايي از همهء اين مشكلات بايد دست از اين پيشداوريها و قضاوتهاي كلي برداشت. اين سؤال كه آيا مردان بر زنان برتري دارند يا خير، به نظر من سؤال اشتباهي است و پاسخ به آن هم غيرممكن است و هم بيفايده؛ يا همانطور كه ديديم حتي ميتواند بسيار زيانآور باشد. تحري حقيقت يا حقيقتجويي كه اولين تعليم اساسي ديانت بهائي است به انسان ميآموزد كه در هر زمينه شخصاً به جستجوي حقيقت بپردازد و در اين راه خود را از تقليد، خرافه، تعصب و غرور، و پيشداوري و قضاوت بياساس كه موانع عمده بر سر راه رسيدن به حقيقت هستند بركنار نگهدارد. پس در مورد تساوي زن و مرد نيز بايد بدون پيشداوري و قضاوتهاي كلي، به زنان و مردان حقوق و فرصتهاي برابر داده شود تا هريك بتوانند تواناييهاي خود را پرورش دهند و به ظهور و بروز برسانند.
|