از تنبيه تا تغيير ... چاپ
مقالات شما
پنجشنبه, 14 دی 1385 15:23
تعداد بازدید :5137

 امروز به پريا زنگ زدم. دو هفته اي بود كه تنها كاري كه مي تونستم براش انجام بدم دعا خوندن بود و گهگاهي هم دلداري دادن. دعا مي خوندم تا هم خودش بعد از اون حادثه مقداري آروم بشه و هم اون خانم بهتر بشه. بالاخره بعد از اون ماجراها امروز كه باهاش صحبت كردم نسبت به روز هاي قبل وضعيت روحيش بهتر بود . شايد لازم باشه بيشتر از پريا بگم. اون حدودا هم سن و سال منه ( 18‘ 19 سالشه ) توي يه خانواده ي با فرهنگ و با وضع مالي مناسب بزرگ شده. من وپريا خيلي وقته با هم دوستيم؛ از وقتي هم محلي شديم و توي يه سوپر ماركت به طور خيلي اتفاقي با هم آشنا شديم. الآن هم خيلي با هم صميمي هستيم. پريا از زماني كه كوچيك بود خيلي رانندگي رو دوست داشت. از حدود 15-16 سالگي هم باباش اونو مي برد پيست رالي تا اونجا هم رانندگي كنه و به قول خودش به وصال عشق سرعت فائز بشه و هم صدمه به كسي نزنه. ولي وقتي گواهينامه گرفت متا سفانه براش جا نيفتاد كه سرعت بالا فقط مال پيست راليه . البته راستش رو بخواين دست فرمونش خوب بود. منم تو ماشينش خيلي بهم خوش مي گذشت. كيه كه از سرعت بدش بياد . به خاطر همين منم اصولا بهش نمي گفتم آهسته تر بره؛ به جز زماني كه خودم مي ترسيدم و وقتي بهش مي گفتم آرومتر، اون مي گفت دست فرمونم كه عاليه . ترمزمم كه معركس، غصت چيه ؟ حالا همه اينها به كنار؛ چندين بار كه چه عرض كنم، چندين هزار بار هم به خاطر سرعت غير مجاز جريمه شده بود؛ ولي خوب، باباش داره و بي خيال جريمه ها .

سرتونرو درد نيارم. پريا خانم ما، با همين سيستم پيش مي رفت كه حدودا دو هفته ي پيش توي يه خيابوني كه خيلي هم شلوغ نيست با سرعت هميشگي در حال رانندگي بود كه يه دفعه يه بچه پريد جلوش و اينطور كه خودش مي گفت، با سرعت باد پاشو مي ذاره رو ترمز و همون لحظه مادر بچه مياد اونو هل ميده كه نخوره به ماشين و خودش با ماشين پريا تصادف مي كنه. متاسفانه آنقدر سرعت پريا زياد بوده كه با اون فاصله ي كم، حتي ترمز معركش هم به دادش نرسيد.

حقيقتش، پريا هم آدمي نبود كه وجدانش اجازه بده بذاره بره . يعني ميتونست اين كارو بكنه ولي خوشبختانه كار رو از آنچه بودبدتر نكرد. خيلي سريع اون خانم رو با بچه ي سه سالش سوار ماشين مي كنه وبه بيمارستان مي رسونه. وقتي ما خبر دار شديم همراه خانواذه پريا به بيمارستان رفتيم وچون اون خانم بيهوش بود ما منتظر بوديم تا به هوش بياد و ببينيم مي تونيم ازش رضايت بگيريم يا نه.

ضربه اي كه به سراون خورده بود خيلي جدي نبود، ولي يه پاش شكسته بود؛ يه دستش ضرب ديده بود؛ تمام بدنش كوفته شده بود و صورتش هم طوري صدمه ديده بود كه از حالت طبيعي خارج شده بود و واقعا ديدنش عذاب آور بود . اين طور كه دكترش مي گفت فكش هم ضربه خورده بود و چند تا از دندوناش هم ...... بالاخره زنده مي موند ولي خيلي آسيب ديده بود . وقتي به هوش اومد، خبر بچه هاش رو مي گرفت. ما تازه اون موقع فهميديم علاوه بر اون دختر سه ساله، يه پسر 8 ساله و يه دختر 12 ساله ديگه هم داره و شوهرش هم معتاد بوده و ازش طلاق گرفته . اين طوري شد كه پريا شايد مجبور شد؛ ولي به نظر من وجدانش اينطور بهش حكم كرد كه اون شب روتادو روز بعدش كه اون زن توي بيمارستان بود، پيشش بمونه وبعد هم كه مرخص شد بيش از يك هفته توي خونش ازش پرستاري كنه.

بله وقتي توي اون چند روز با پريا صحبت مي كردم تنها چيزي كه برا ي تعريف كردن داشت درد هايي بود كه اون زن مي كشيد و صداي ناله اش كه تمام وجود پريا رو پر از ناراحتي و غم و عذاب وجدان مي كرد و يا گريه بچه هاش كه جز اون زن هيچ كسي رو نداشتن و يا تصادفي هايي كه به اون اتاق يا اتاق هاي مجاور مي بردن ووضع هر كدومشون بدتر از اون يكي بود. پريا مي گفت از اون بخش به اون بزرگي بيش از نصفشون مريض هاي تصادفي بودن.

حال پريا واقعا بد بود و تقريبا هيچ همدردي اي براش كار ساز نبود. تنها مرهم درداو، بهبودي روز به روز اون زن بود . و البته دعاها و درخواست كمك از خدا كه اون لحظات و توي اون موقعيت حامي پريا بود. ولي بالاخره اين اتفاقي بود كه خود پريا عاملش بود و يا اتفاق هايي كه چندين آدم ديگه مثل پريا باعث و بانيش هستن.

بله اين روز هاي شوم و وحشتناك ولي عبرت انگيز بالاخره تموم شد و پريا هم به خاطر حال رو بهبود اون زن وضع روحيش بهتر شد. ولي جالب اين جا بود كه پريا ديگه با خودش عهد كرد كه هيچ وقت با سرعت بالا توي شهر رانندگي نكنه. حتي اگه جاي شلوغي نباشه. و حتي با دست فرمون عالي و ترمز معركه و يا حتي بدون وجود پليس. وقتي با هاش صحبت مي كردم مي شد پشيموني رو توي صداش حس كرد و خانوادش هم مي گفتن بعد از اون اتفاق مدام حواسش به رانندگيش و سرعتشه و نمي تونه با سرعت بالا رانندگي كنه.

در هر صورت منم خيلي خوشحال بودم كه هم پريا، هم اون خانم حالشون بهترشد. بعد از صحبت با پريا خيلي فكر كردم به اين كه اين همه جريمه هائي كه با مبالغ مختلف ،كم يا زياد، مي كنن، واقعا برا كسي كه وضع ماليش خوبه ارزشي نداره. تازه اگرم براش سنگين باشه ربطي به عمل اشتباهش نداره. واقعا شايد دليل اين كه اين جريمه ها اصلا تاثيري ندارن اينه كه مجازات اين خلاف ها نيستن. شايد اگر جريمه و مجازات ها يا حتي تنبيه ها مطابق جرم باشن بتونن خيلي تاثير بذارن.

من مطمئنم اگه پريا بعد از اين ماجرا چندين ميليون هم ديه مي داد اثري روش نمي گذاشت و تغييري در رانندگيش ايجاد نمي كرد. ولي اين ماجرا باعث شد نه تنها اشتباهاتش رو تكرار نكنه، بلكه اعتقادش قلبيش نسبت به موضوع، مانعي دربرابر تكرار عمل نادرستش بشه.

آيابه نظر شما هم ممكنه قوانيني كه جريمه ها و مجازات هارو متناسب با جرم اعمال كنن، كارآيي بيشتري داشته باشن و سريع تر دروني بشن؟

افزودن جدید
نوشتن نظر
نام:
ایمیل:
 
عنوان:
قالب نوشته:
[b] [i] [u] [url] [quote] [code] [img] 
 
 
:angry::0:confused::cheer:B):evil::silly::dry::lol::kiss::D:pinch:
:(:shock::X:side::):P:unsure::woohoo::huh::whistle:;):s
:!::?::idea::arrow:
 
کد آنتی اسپم نمایش داده شده در عکس را وارد کنید.

3.26 Copyright (C) 2008 Compojoom.com / Copyright (C) 2007 Alain Georgette / Copyright (C) 2006 Frantisek Hliva. All rights reserved."