نداشتن هدف و برنامه ريزي چاپ
مقالات شما
سه شنبه, 18 مهر 1385 14:54
تعداد بازدید :8228

مقدمه:

سوال مطرح شده اين بود كه مشكلات جوانان چيست؟ اينجانب به شخصه معتقد هستم كه جوانان دو مشكل بزرگ دارند؛ اول: عدم روحانيت كافي ودوم:  نداشتن هدف و برنامه ريزي.  اما از آنجا كه توانسته ام مشكل دوم را تا حدي درزندگي خود حل كنم؛ در اين مقاله به اين مشكل پرداخته ام؛  با وجود اين همچنان معتقدم كه بزرگترين مشكل براي هر جوان عدم روحانيت اوست.

1- نداشتن هدف معين

1-1 شرايط دوران جواني

دوران جواني از آنجا بسيار مهم است كه با توجه به شرايطي منحصر به فرد،  تصميمات بزرگ را در پيش روي جوان مي گذارد. اين شرايط عبارتند :

1- او مي خواهد بداند كه چه آينده اي در انتظارش ا ست و چه سرنوشتي برايش رقم خواهد خورد.

2- با توجه به اين كه اين دوران مابين كودكي و بزرگسالي است؛ در طي آن انسان مي خواهد خود را از خصوصيات دوران كودكي برهاند و به استقلال برسد؛  بنابراين در پي راهي است تا هر چه زودتر خود را از قيد خصائص كودكي نجات دهد.

3- از آنجا كه تا به حال حداقل قسمتي ازسرگذشت زندگاني انسان هاي مختلف را يا به چشم ديده و يا در كتاب ها مطالعه كرده و يا شنيده است؛ به اين نتيجه رسيده كه زندگي تكرار شدني نيست؛  بنا براين سعي مي كند بهترين تصميمات را اتخاذكند.

4- با توجه به شرايط مخصوص اين دوره از زندگي،  هر جوان اين توانايي را در خود مي بيند كه هر هدفي را كه انتخاب كند حتمآ به آن خواهد رسيدو مي خواهدقواي خود را در يك زمينه به ديگران نشان دهد.

5- و....

1-2 : هدف از زندگي « تصميم بزرگ»

     « هدف شما از زندگي چيست؟»،  اين سوالي است كه در دوران جواني بيشتر افراد آن را در رو بروي خود خواهند ديد؛ زيرا با توجه به شرايط ذكر شده،  انسان مي خواهد بداند براي چه زندگي مي كند؟در جواب به اين سوال گروه هاي مختلف نظريات گوناگون ارائه مي دهند كه در ادامه روي نظريات اين گرده ها بحث خواهيم كرد.

1-2-1: گروه اول

     اين گروه نداشتن هدف را با توجيحات مختلفي مطرح مي كنند؛ براي مثال مي گويند:

1- هدفي ندارم زيرا اصلآ زندگي براي من معني ندارد، چه برسد به هدف من از آن.

2- هدف هاي مختلف در زندگي دارم؛  اما نمي توانم مشخص كنم كدام يك مهم تر است.

3-            اصلآ حوصله ندارم؛  تا به حال به اين سوال فكرهم نكرده ام.

4- با اوضاع واحوال كنوني كه دائماهم متغيير است؛  چگونه مي توان يك هدف معين و مشخص داشت.

5-  و .....

     البته تعداد اعضاي اين گروه بسيار كم است؛  زيرا با توجه با جو تفكر انگيز حاكم بر جامعه،  هر كس حداقل براي چند ثانيه هم كه شده تحت تاثير افراد و سخنان آنان قرار گرفته و از خود اين سوال را پرسيده و جوابي هر چند براي قانع كردن خود، به آن داده است. نكتة قابل توجه اين است كه در جواب به اين سوال،  امكان ندارد انسان به خود دروغ بگويد؛  زيرا جوان با توجه به شرايط ذكر شده، دائماگرفتاردغدغه و نگراني است.

1-2-2 :گروه دوم                        

     اين گروه،  در جواب سوال مطرح شده ( هدف شما از زندگي چيست) با توجه به آنچه شنيده اند يا خوانده اند، به اين سؤال جواب خواهند داد. اكثر جونان در اين گروه قرار دارند. بعضي ازافراداين گروه، با زيركي خاص، به اين سؤال،  دقيقآ آن جوابي را خواهند داد كه يك فرد موفق در زندگي داده است. افراداين گروه از آن جهت موفق ترند كه باوجوداين كه جواب متعلق به خود آن ها نيست؛ اما در يافته انداين تجربه اي است به قيمت زندگي و هزينة زيادي هم مي طلبد؛ درنتيجه قدرت ريسك خود را كنترل كرده،  بيشتر سعي مي كنند تجربة موفق ديگران را دنبال و كامل تر كنند.

1-2-3 و1-2-4:گروه سوم و گروه چهارم

     اين دو گروه را مي توان به نوعي دو زير مجموعة گروه دوم شمرد؛ اما با توجه به اين كه خصوصيا ت مشخص خود را دارند؛ آن ها را ازگروه دوم جدا مي كنيم.

     گروه سوم : اين گروه شامل افرادي مي شود كه اهدافي دارند؛ امااين اهداف، خود نوعي وسيله( هدف كوچك و محدود) است؛ اما هدف اصلي آن ها همچنان نا معلوم است؛  براي مثال بعضي افراد در جواب سوال مطروح،( هدف از زندگي چيست) خواهند گفت:

                       1- مي خواهم مهندس شوم                     2- مي خواهم دكتر شوم

     دراينجا شايد بتوان سؤالي مطرح كرد كه هدف اصلي آنها را مشخص سازد وآن سوال اين است« هدفتان از داشتن اين هدف چيست؟» . در پاسخ به اين سوال نيز جواب هايي از قبيل زير داده خواهد شد:

1-                        به هر حال در دنياي امروزي،  فردِ بدون تخصص بي سواد است.

2-    مي خواهم بر مطالعات ومعلوماتم بيفزايم. مي خواهم يك مدرك معتبر داشته باشم ؛ زيرا بدون مدرك و تحصيلات عالي، كسي مورد قبول نيست.

3-                        مانند ديگران مي خواهم رتبه و مقام اجتماعي خود را ارتقاع دهم.

4-    و....

     گروه چهارم : افرادگروه چهارم كساني هستند كه هدف هاي برتري دارند و بنا به فرض،  اين هدف را خودشان انتخاب كرده اند. بعضي از اين اهداف برتر مي تواندچنين باشد:

1-    هدف من خدمت به شهرم است.

2-    هدف من خدمت به مردم است.

3-    هدف من آباد سازي كشورم است.

4-    مي خواهم به عالم انساني خدمت كنم.

5-    مي خواهم وحدت عالم انساني را در جهان مستقر كنم.

6-    مي خواهم رضايت خداوند را هر چه بيشتر كسب نمايم.

7-    و...

     در ادامه خواهيم گفت كه هر گروه چگونه ضعف هاي خود را درهدف گذاري زندگي خواهد شناخت.

1-3: عواقب و نتايج عواقب

     اين مشكل بيشتر در گروه سوم مطرح مي شود؛  زيرا اين گروه بيشتر وسيله ها ( اهداف كوچكتر براي اهداف بزرگتر)را مد نظر قرار مي دهد. بررسي بيشتر دو نمونه سوالي كه مطرح شد،  ممكن است به درك نتايج هدف،  در گروه سوم بينجامد؛ به صورت زير:

1-      آيا با رسيدن به اين هدف (مهندس شدن ) زندگي شما تمام مي شود؟

2-      بعد از رسيدن به اين هدف زندگي تان چگونه خواهد شد؟

     با توجه به اينكه هدف هاي انتخاب شده وسيله هستند و محدوديت زماني و مكاني دارند؛ اعضاي گروه سوم پي به اين نكته خواهند برد كه با مهندس يا دكتر شدن،  زندگيشان تمام نمي شود؛ بلكه فقط دوره اي ازآن سپري شده است. در نتيجه تعداد زيادي از اين گروه به گروه چهارم خواهند پيوست؛ بادرك اين نكته كه تجربه اي كه كسب       كرده اند،  هزينة زيادي دربرداشته است.

1-4 : شناخت اجزاي هدف

     يكي از مشكلاتي كه در تمام گروه ها،  به خصوص گروه چهارم وجود دارد؛  آن است كه اجزاي هدف حاوي اطلاعات كافي نيستند؛  زيرا همانطور كه ذكر شد،  بيشتر افراد هدف ها را با توجه به آنچه شنيده اند يا خوانده اند؛ كپي نموده اند و لهذا،  هدف انتخاب شده حاصل تفكر فردي و اولية خود آنان نمي باشد. اهميت اجزا ء هدف و علت انتخاب هدف را با طرح سوالاتي مناسب مي توان به آن ها شناساند. اولين سوال اين است كه بدانيم ارتباط هدف با علائق ما چيست؟ براي مثال اگر هدفمان آباد سازي كشور است و به محيط زيست علاقه مند هستيم؛  مي دانيم كه ارتباط اين دو اين است كه آباد سازي ما با توجه به علاقه اي كه داريم،  مي تواند در زمينه ي محيط زيست باشد. ديگر ازاجزاء هدف،  قابل پژوهش بودن آن است كه با شناسايي شرايط امكان پذير مي شود. مهم ترين اجزاء هدف در خود هدف نهفته اند وسعي در اطلاع از معناي هدف،  آن هارا به ما خواهد شناساند. با توجه به هدف هاي برتري كه مطرح شد؛ طرح سؤال هاي زير در شناسايي هدف به ما كمك خواهد:

1- خدمت چيست؟

2- شهر چيست ؟

3- خدمت به شهر يعني چه؟

4- مردم چه كساني هستند؟

5- چگونه مي خواهي خدمت كني؟ و اولين قدم ها در راه رسيدن به اين هدف چيست؟

6- چه جايي را مي خواهي آباد كني؟ مگر جايي خراب شده است؟

7- عالم انساني چيست؟

8- راههاي خدمت به عالم انساني چيست؟             

 و ده ها پرسش ديگردرهمين زمينه.

2- برنامه ريزي

بدون گذراندن مراحلي كه ذكر شد،  برنامه ريزي غير ممكن است و حتمآ به شكست خواهد انجاميد؛  زيرا آينده بيني تا قبل از شناخت اجزاء هدف و شناخت عواقب هدف امكان پذير نيست. هنگام برنامه ريزي تنهاكساني موفق هستند كه هدفشان را هر چه بيشتر تميز و تشخيص داده اند. شرط مهم در برنامه ريزي مشورت و مطالعه است؛ زيرا همانطور كه ذكر شد كسب تجربه دراين زمينه، بسيار پر هزينه است؛  بنابراين استفاده از نتايج تجارب ديگران بسيار به صرفه تر است. يكي از مشكلاتي كه امروزه  فراروي جوانان،  به خصوص جوانان ايراني است، همين عدم وجود يك برنامه ريزي قبلي، در فرايند هاي كاروكوشش است. اين از مهم ترين ويژگي هاي گروه هاي ذكر شده است كه ترجيح       مي دهند در لحظة  آخر كارها را انجام دهند. آن ها وقتي درابتداي مسير قرار مي گيرند؛  با خود مي گويند« هر چه پيش آيد خوش آيد»؛ جمله اي كه خودحاكي فقدان هدف و برنامه ريزي است. يكي از مهم ترين اشتباهاتي كه در نظام آموزش و پرورش وجود داردو مسبب اصلي بي برنامگي نسل جوان است؛  همان نظام قديمي است كه دانش آموز را تشويق به خواندن دروسش در شب آخر مي كند. با توجه به مضرات اين روش است كه وزارت آموزش و پرورش، در پي جبران اشتباه خود، نظام ترمي واحدي را ارائه داده؛ اما آن فرهنگ غلط هنوزدر ميان دانش آموزان و جوانان رايج است.از سوي ديگر، چون افرادي بوده اند كه در يك لحظه تغيير كرده، در مدت كوتاهي تلاش نموده و موفق شده اند؛ وضعيت آن هاوسيله اي مي شود براي توجيه افرادي كه در زندگي، برنامه ريزي معيني ندارند؛ اما با توجه به اين الگوها، به اميد يك شانس نا گهاني نشسته اند. آنچه كه اكنون نظم يا عمل كردسيستماتيك خوانده ميشود؛ در ارتقاي فرهنگ برنامه ريزي بسيار مؤثراست. نكتة مهم ديگري كه در فرايندبرنامه ريزي نهفته است تدريجي بودن آن ونيز گذشت زمان است. امروزه هر چند جوانان عطش رشد وتعالي بيشتر، به طور يكباره را دارند؛  اما نمي دانند كه رشد وتعالي تدريجي است و به يكباره به آن چه در نظر دارند نخواهند رسيدواين برنامه ريزي است كه اين روند ر ا سريع تر خواهد نمود. نكته ديگري كه وجود دارد وجوانان بايدبدانند، اين است كه پس ازبرنامه ريزي،  با توجه به آن چه از اجزاء هدف و وسائل رسيدن به هدف،  فهميده اند؛ به هدف خواهند رسيد. بايد بدانند كه از كجا شروع كرده وبه كجا خواهند رسيد. نكته بعدي آن است كه ما وسيله ها را با توجه به اينكه قابل دستيابي وكاربرد هستند،  پيدا كرده، در درون برنامه مي گنجانيم. نكته چهارم آن كه بايد در مورد وسائل موردنظرمان براي رسيدن به هدف،  اولويت بندي كنيم و تمامي جنبه ها را در نظر بگيريم و بر اساس اين اولويت بندي،  برنامه ريزي كنيم.

3- راهكارها

1-    براي آن كه جوانان هر چه زودتر هدف خود را از زندگي در يابند؛  يكي از راه حل ها آن است كه از آنان خواسته شود درصدد طرح سئوالاتي از خود بر آيند. ذيلا براي راهنمايي ِجوانان، مثال هائي از اينگونه سوالها را ذكرمي كنيم:

1- هدف من از زندگي چيست؟

2- هدف من از داشتن اين هدف چيست؟

3- آيابا رسيدن به اين هدف زندگي من تمام مي شود يا خير؟

4- هدف من شامل چه اجزايي مي شود؟

5- من چه علاقه هايي دارم؟

6- من چه استعدادهايي دارم؟

7- آينده ي خود را چگونه پيش بيني مي كنم؟

درضمن بيان اين گونه مطالب براي جوانان، ذكرنمونه هاي بيان شده در طي مقاله،  ضروري است تا جوانان به نوعي با عواقب و اجزاي هدف ها آشنا شوند. براي مثال ازكساني كه هدفشان خدمت به عالم انساني است؛  سوالاتي نظير « عالم انساني و خدمت را چگونه توصيف مي كنيدو...» پرسيده شود. بعد از آنكه سوالات را نوشتند، از آن ها بخواهيم جواب هايي را كه براي اين سوال ها درنظرمي گيرند،  با خود مرور كنند وياازآن ها بخواهيم فقط سوالاتي را در جمع مطرح كنند و جواب به آن ها را به عهدة خودشان بگذاريم . ضمنآ درطي يك برنامة سيستماتيك و هدف دار،  بار ديگر همان سوالات مطرح شود تا افرادهمچنان به پرسش ها و جواب ها باز گردند ووضعيت خودراباآن ها مقايسه كنند وببينندچقدر پيشرفت كرده اند. ذكردوراهكارديگر نيز مفيداست:

1)    زندگاني چند تن از افراد موفق بيان مي شود و جوانان متذكر شوند كه اگر بعضي از اين افراد، به چنين ترقياتي رسيده اند؛  به دليل آن بوده كه توانسته اند به اين سوال كه   « هدفشان از زندگي چيست» پاسخ دهند و در طي مدت كوتاهي با توجه به عشقي كه به حقيقت داشته اندجستجو كرده،  به بلوغ فكري رسيده اند و در اين زمان بوده كه هدف خود را از زندگي در يافته اندو قدم در راه گذاشته،  موفق شده اند. آنان با تلاش شخصي و همت و غيرت به اين مرحله رسيده اند.

2)    نكتة ديگري كه بايد اشاره شود آن است كه جوانان ايراني تا قبل از بلوغ فكري و حتي بعد از آن،  به دنبال يك منجي هستند. يك منجي فردي است كه هدف درست را انتخاب كرده، براساس برنامه اي معين، به پيش مي رودو درچنين حالتي است كه افراد از تجربيات و ثمرات او استفاده خواهند كرد. اصطلاحآ به اين منجي،  نسل سوخته نيز گفته مي شود. امروزه نداشتن هدف از طرفي ديگر،  برمشكل چشم و هم چشمي مي افزايد؛  زيرا افراد به دنبال آن هستند كه آن چه را كه امروز مي تواند هدف برتر باشد گرفته،  با خود داشته باشند؛ چيزي كه اغلب صرفا يك وسيله است. نكتة مهم تر آن كه جوانان تا به بلوغ فكري نرسند،  هدف خود را در زندگي نخواهند يافت و در چنين وضعيتي، اين شرايط است كه آن ها را به جلو مي راند؛  نه فكروارادة خود آن ها. طرحي كه در بالاذكر شد؛  با توجه به اينكه انسان ميل به موفقيت و پوچ نبودن را دارد،  تنهابه او كمك مي كند به دنبال هدف خود بگرددو آن راجستجو كند.

3)   برنامه هايي كه در آن هااهميت سيستماتيك بودن كارها و برنامه ريزي ارائه مي شود؛ طرح گرددوطي اين كار، مؤفقيت هاي ممكن با ذكر مثال هايي عرضه گردد تا افرادعملا با زمينه ي برنامه ريزي در كارها،  آشنا شوند.

     

افزودن جدید
نوشتن نظر
نام:
ایمیل:
 
عنوان:
قالب نوشته:
[b] [i] [u] [url] [quote] [code] [img] 
 
 
:angry::0:confused::cheer:B):evil::silly::dry::lol::kiss::D:pinch:
:(:shock::X:side::):P:unsure::woohoo::huh::whistle:;):s
:!::?::idea::arrow:
 
کد آنتی اسپم نمایش داده شده در عکس را وارد کنید.
جستجوگر هدف |1387-10-2 10:15:13
این مقاله در یافتن هدف کمکی به من نکرد.
الهه  - تشکر |1387-7-11 15:21:28
سلام

مقاله ی بسیار جالبی بود.راهکار های
زیادی در اختیارم گذاشت.

موفق باشید.
قئدخه  - HELLO |1387-2-23 05:28:39
سلام امید وارم که مطالب جدید در این باره ثبت
کنید .
رامین نورزری

3.26 Copyright (C) 2008 Compojoom.com / Copyright (C) 2007 Alain Georgette / Copyright (C) 2006 Frantisek Hliva. All rights reserved."