نقدي بر آموزش و پرورش در ايران چاپ
مقالات شما
جمعه, 07 مرداد 1384 08:52
تعداد بازدید :8281

اكنون بيش از يك قرن است كه جوامع غربي با اتكا به نظام آموزش و پرورش دنياي مدرن سرگرم تربيت " متخصصيند" و دستور كارشان هم نسبتأ سر راست است . چند سالي آموزش عمومي ، سواد آموزي ، آموزش شيوه علمي نگريستن به دنيا ، اعزاز علم و دموكراسي به عنوان ستونهاي دنياي مدرن و انتقال حس احترام نسبت به سرزمين آباء و اجدادي ، چند سالي هم آموزش تخصصي فنون ، علوم وهنرها . چند سال اول به طور خاص در خدمت پرورش سياسي است و براي تحقق حس همبستگي و جامعه پذيري و چند سال دوم به طور خاص در خدمت نهاد اقتصاد است و براي تداوم چرخه توليد و آفرينش اقتصادي ، فرهنگي .اين فرايندها حاصل تغذيه دائم اجتماع توسط نيرو هاي متخصص و توانمندي است كه نظام آموزش و پرورش به جامعه تزريق مي كند.

اما متفكرين غرب از وبر تا ايليچ از آنچه نظام آموزشي غرب موفق به انجام آن شد با اندوه و انزجار ياد مي كنند . وبر سيستم آموزش و پرورش را نهايتأ در  مقام  نظامي بوروكراتيك كه سرگرم تربيت بوروكرات ها يا به عبارت ديگر ، سرگرم پرورش زنداني هاي آينده قفس عقلانيت است مي بيند و ايليچ تأكيد مي كند كه سيستم قبلي جز تربيت انساني كه ارزشهاي نظام موجود را پاس مي نهد و نابرابري هاي آن را باز مي آفريند كاري نمي كند . هر دوي اين بزرگان افسوس ميخورند كه شاهد نظامي هستند كه در نهايت انسانهايي را براي "گنجاندن" در نقشها و موقعيت هاي موجود پرورش مي دهد به جاي آنكه به آنها فرصت دهد كه خود نقش خود و شخصيت خود را بيافرينند و قواي مكنونه در وجود خويش را پرورش دهند .

در مقايسه با نظام آموزش و پرورش غربي ، نظام آموزش و پرورش ما نظامي است آكنده از ابهامات و تناقضات . چند ساله نخست به انتقال ارزشهايي مي پردازد كه آكنده از تناقض است : احترام به علم و انكار آن ، ترويج وحدت و همبستگي ملي حين زير پا گذاشتن آن ، تبليغ محبت و انسانيت همگام با ترويج نفرت و خشم ، مناقب دوستي و صلح طلبي همراه با آموزشهاي دفاعي و شعار هايي كه دائمأ مضمون مرگ و بيزاري و نابودي را القا مي نمايد . اين دوگانگي ها همزمان حاصل  ابهامات اخلاقي ، اجتماعي حاكم بر جامعه است كه خود ناشي از دوران گذار از ساختار سنتي به سمت ساختاري مدرن ومترقي مي باشد. چند ساله دوم به تربيت متخصصيني تخصيص يافته كه عمومأ از جذب شدن به بازار كار در زمينه تخصص خود باز مي مانند و از سابقه آموزشي خود به عنوان ابزاري براي كسب منزلت اجتماعي استفاده نمي برند . مهندسي كه در نانوايي كار مي كند ، فلسفه داني كه در يكي از سازمانهاي دولتي به باغباني مشغول است ، انواع و اقسام كارشناسان ( ليسانس) ادبي ، علوم اجتماعي ، تغذيه ، روانشناسي و … كه به مسافر كشي ، دفتر داري ، تحصيل داري و كاسبي و صدها شغل ديگر كه احتياج به چنين تحصيلاتي ندارد مشغولند نمونه هايي از اين واقعيت هستند . در واقع در مقايسه با جوامع غربي ، نظام آموزش و پرورش ما در امر باز آفريني فرهنگي ، جامعه پذيري ،گزينش و تخصيص ، همه و همه ناتوان است . شايد از نظر وبر و ايليچ اين فرصتي است مغتنم كه نصيب ما شده است چون ما سيستمي داريم كه اگربخواهيم جان كلام را بگوييم كار نمي كندو كنار گذاشتن آنچه كار نمي كند معمولأ آسان تر از كنار گذاشتن چيزي است كه كار مي كند و خوب هم كار مي كند هر چند كه كار خوبي نمي كند . اما براي جايگزين كردن اين كشتي به گل نشسته با نظامي كارآمد نخست ،بايد تكليفمان را با خود روشن كنيم . چه ارزشهايي را مي پرستيم ؟ انسانيت ، دموكراسي ، عقل و خرد ؟ يا سنت ، استبداد ، خرافات؟ مي خواهيم كودكانمان چگونه پرورش يابند؟ خلاق ، آزادمنش ، شجاع ؟ و يا متحجر ، مقلد و مطيع ؟ آنگاه كه تناقضات حاكم بر ارزشهاي خود را به حداقل رسانديم زمان آن است كه به طرح آموزشي نويي همت گماريم . نظامي كه دموكراتيك باشد چون مي خواهد دموكراسي را ترويج كند ، خلاق باشد چون مي خواهد خلاقيت را بياموزد ، علمي باشد  چون علم را ارج مي نهد ، پويا باشد چون به فرداهاي زيبا تر ايمان دارد . در واقع ارزشهاي حاكم بر اين سيستم جلوه همه ارزشهايي خواهد بود كه ما از براي دنيا اراده كرده ايم . اما واقعأ چگونه مي توان نظامي دموكراتيك ، خلاق ، علمي و پويا ساخت ؟ شايد رعايت چند اصل زير ما را در اين راستا كمك كند :

1-  بگذاريم كودكانمان در تعين آنچه مي خواهند بياموزند صاحب نقش باشند.

2- اجازه دهيم تنوع فرهنگهاي مختلف جامعه ما در نظام آموزشيمان انعكاس يابد .

3-  "حقيقت جويي " را ترويج كنيم نه " حقيقت " را .

4- مدرسه را بستر انتقال ارزشهاي والاي انساني كنيم نه جايي براي پايمال شدن آنها .  ارزشهايي چون نوع دوستي ، تعاون وتعاضد ، همدلي و همدردي ، احترام به قانون و قانون مند بودن ، تفهيم ارزش علم و معرفت و كسب دانش به جاي مدرك طلبي و مدرك جويي .

5- وظيفه انتقال فرهنگ را به شايسته ترين ها بسپاريم نه به كساني كه از ناچاري سر از تربيت معلم در آورده اند يا بنا به سهميه فلان گروه و توصيه بهمان مدير و رئيس بايد به كار آموزش پردازند .

جدأ ايمان دارم اگر اينگونه كودكانمان را تربيت كنيم در فاصله يك نسل جامعه اي بسيار توانمند خواهيم داشت . آموزش و پرورش ، تعليم رياضي ، فيزيك و شيمي و كامپيوتر  نيست . تربيت انساني است كه خالق همه اينهاست و جامعه اي كه بستر ظهور اين انسان است .

افزودن جدید
نوشتن نظر
نام:
ایمیل:
 
عنوان:
قالب نوشته:
[b] [i] [u] [url] [quote] [code] [img] 
 
 
:angry::0:confused::cheer:B):evil::silly::dry::lol::kiss::D:pinch:
:(:shock::X:side::):P:unsure::woohoo::huh::whistle:;):s
:!::?::idea::arrow:
 
کد آنتی اسپم نمایش داده شده در عکس را وارد کنید.

3.26 Copyright (C) 2008 Compojoom.com / Copyright (C) 2007 Alain Georgette / Copyright (C) 2006 Frantisek Hliva. All rights reserved."