محدودیت های پیش روی دختران ایرانی چاپ
نوشته شده توسط پویا   
جمعه, 19 آبان 1385 13:38
تعداد بازدید :6953

تقدیم به دوست عزیزم : ف.م که اندیشه نگارش مقاله ای با این عنوان را به من داد .

زنان از دیرباز در تاریخ کشور ما به دلایل گوناگون در معرض یک نا برابری محسوس قرار داشته اند و همواره سایه مردان را به عنوان افرادی که از لحاظ مقام در رتبه ای مافوق آنان قرار داشته اند، تحمل می نموده اند . بیش از دو قرن نیز از نخستین تلاشهای روشن فکران در ایران جهت احقاق حقوق این قشر بزرگ اجتماع نمی گذرد . این تلاشها که با تغییرات سریع فرهنگی و مساعدت دولت ها نیز هماهنگ گشته است،  با وجود موفقیت ها ی فراوان، ارزشمند و تاریخی ؛ هنوز به آرمان نهایی خود که برابری حقوق مردان و زنان است دست نیافته است و اینگونه به نظر میرسد که تا وصول به این مقصود هنوز راه درازی در پیش است .

مشکل اصلی زنان روزگار ما وجود نابرابری ها و محدودیت هایی است که اکثر خانواده ها بر اساس اندیشه های کهنه و نادرست آنها را اعمال می نمايند . خانواده های ما بنا بر فرهنگ کهن دیار خود نمی توانند حقوق مساوی دو جنس را بپذیرند و ضعف جسمانی زنان را دلیلی بر مدعیات خود می دانند .

به عقیده آنان زنان به علت این ضعف قوا قادر محافظت از خود نیستند و به همین سبب باید با محدودیت های اجتماعی برای حضور در جامعه روبرو باشند . این اندیشه که پوچی آن در همان نگاه نخستین بر همگان محقق می گردد،  به مرور زمان رونق خود را باخته است؛ به گونه ای که عموم والدین و شوهران و کلیه افرادی که خود را صاحبان ناموس خطاب        می نمایند،  بر لزوم حضور سالم زن در اجتماع تاکید دارند . امری که نیاکان آنان آن را به صراحت نقض و ادای آن را نشانه ی کفر افراد قلمداد می نموده اند .

این تغییر بزرگ و قابل توجه در عقیده افراد در درجه نخست زاییده تحولات عالم است که استمرار آن حضور سالم وفعال هر دو جنس را درعرصه اجتماع می طلبد . در قرن بیست و یکم کمتر انسان عاقلی قادر است تا عقاید پوچی از قبیل " خانه نشینی زنان " و " منع فعالیت مفید و سالم زنان " را بپذیرد و مخاطبان و رهروان چنین اندیشه هایی عموما مجانین و دیوانگان هستند .

معهذا هنوز زنان ایرانی از لحاظ حقوق اجتماعی در مضیقه اند . آنان در حالی همواره شاهد نقض حقوق انسانی ؛ اجتماعی و شرعی خویشتن هستند که بعضا با تهمت ها و افتراهای گوناگونی نيز مواجهند؛ امري كه آن را نتیجه برخاستن در جهت احقاق جقوق خود می دانند.

چنانکه گفتیم تفکراتی متعصبانه از این قبیل به تدریج و با گذر زمان، چنان ضعیف خواهند گردید که برای آیندگان تنها درس عبرتي محسوب خواهدشد. این اصلی است که تفحصی در آنچه بر سر عقاید افراطی و متعصبانه در طول تاریخ آمده است، آنرا بر ما آشکار            می سازد. لیکن مشکل موجود آنست که این فرآیند تکامل و تحول ( از کهنه گرایی به سمت نوین گرایی ) در جامعه ما با عواقب و مشکلات فراوانی همراه خواهد بود که جوانان اولین مخاطبان این مشکلات می باشند .

ما ابتدای بحثمان را با واژه کلی گرای زنان آغاز نمودیم؛  لیکن اینجا بیان می نماییم که دختران جوان مهمترین ( اما نه تنها ) مخاطبان و متضررین وجود این نوع عقاید و مشکلات، همراه با انهدام تدریجی آن هستند . جوانان فطرتا ظلم گریزند و حاضر نیستند که پایمال شدن حقوق خود را با چشم های خود، بدون هیچ نوع دفاعی، متحمل گردند . به همین علت هم هست که این قشر از اجتماع عموما از این نوع رسومات غلط گریزانند و به همین سبب نیز به اشتباه، در انظار کوته بین عده ای سنت گرای متعصب،  هوسران و خوشی طلب معرفی        می گردند . به گونه ای که در بسی از جوامع نظیر جامعه ما،  جوان بودن خود یک جرم یا چیزی شبیه آن تلقی مي گردد،  جوانان در بسیاری موارد بدون هیچ دلیلی مظنون واقع        می شوند .

در هر حال به جرات میتوان مدعی گردید كه ارزشهای رايج جامعه تا حد زیادی کارگر     می افتند و بسیاري از جوانان را مغلوب رعبی می سازند که نتيجه تهديدات اعمال شده عليه آنان درجامعه مي باشد . در این میان عده ی معدودی مشتمل بر جوانانی روشن فکر و شجاع، قهرمانانه ایستاده و ننگ رسوایی را به لذت کسب حقوق حقه خود مرجح مي شمارند که البته این افراد نیز بهای سنگینی را به پای تصمیم حیاتی خود داده، متحمل بلایا و مصائب عدیده گوناگون می گردند .

این مشکل گرچه معضلی کل شمول برای جوانان است و در موارد زیادی دختر و پسر       نمی شناسند، لیکن برای دختران به دلایلی که پیش از این گفتیم حادتر و بزرگتر جلوه        مي نمايد.

قضیه خیلی ساده مجال بروز پیدا می کند : تلاش جوان برای رسیدن به حقوق مسلم خود و متعاقب آن تلاش – در اکثر موارد خیرخواهانه - والدین و جامعه جهت برگرداندن جوان به آنچه خود آنرا " صراط مستقیم " می نامند . پس از آن چنانچه جوان مصمم و یا از دید طرف دوم درگیری، لجباز باشد؛  دست به اقداماتی عجولانه نظیر فرار از خانه توسط دختران و گرایش به اعتیاد توسط پسران و لذت های آنی و نتیجه نهائي،  تبدیل قوای عظیمه نهفته در وجود یک جوان پویا به قوای مخرب اجتماع و افسوسی که در مستقبل ایام خواهیم خورد.

پس می بینم که عقاید قدیمی و کهن نا کار آمد،  چه ساده می تواند زندگی یک جوان (در اینجا یک دختر ) را تحت تاثیرات مخرب و غیر قابل جبران قرار داده، وی را دگرگون و به معنای واقعی ویران سازندواين در حالی است که یک برخورد عاقلانه والدین و جامعه         می توانسته همه چیز رادرمسيراصلاح واكمال سوق دهد .

در بررسی این فرآیند مخرب به چند نکته و لطیفه مهم دست می ابیم که عدم وجود آنها در بافت فرهنگی جامعه ما،  به شدت احساس میگردد . از جمله آنکه فرهنگ ملی ما هنوز نخواسته یا نتوانسته بپذیرد که امکان خبط و خطا برای همه وجود دارد. نه تنها جوان خام بلکه پیر جهاندیده نیز جایزالخطاست؛ زیرا انسان است و انسان اشتباه می کند و به وسیله آن ارزش موفقیت را در می یابد .اشتباه کردن تا حدی که زندگی فرد را دچار مشکلات حاد نسازد حق هر انسانی است . خیلی وقتها باید سرمان به سنگ بخورد تا دریابیم كاري ومسيري درست نیست. لیکن – چنانکه گفتیم - جامعه ما از این نکته باز مانده است و برخی از لوازم حیات انسانی را در برنامه ریزی ها و ایدئولوژی های خود جا گذاشته است

در روزگار ما زنان دارای نقشی جدا از آني هستند که پیش از این داشتند . دیگر زمان استناد به ابیاتی نظیر: زنان را همین بس بودیک هنر – نشینند و زایند شیران نر   و یا : زنان را از آن نام ناید بلند – که پیوسته در خوردن و خفتنند، گذشته است . امروز هر زنی به غیر از مادر بودن نقش های فراوان دیگری در جامعه دارد که اقدام به آنها به هیچ وجه عفاف و پاکدامنی آنان را دچار مشکل نمي سازد .

در حالی که در بلاد پیشرفته عالم زنان بخش قابل توجهی از خدمات دولتی را برعهده دارند و در هر زمینه موفق به اثبات این اصل که " زن با مرد برابر است گردیده اند " شاید دیوانگی باشد که هنوز با خواندن قصصی از ما سبق سرزمین خود و با استناد داستانهای مزبور چشمان خود را کاملا بر تغییرات عالم بشری بسته، طریق دیوانگان را پیشه سازیم .

پس ای جوان عزیز ؛ ای دختر گرامی 

تو میدانی که جامعه تو از حقایقی بسیار نا آگاه است . والدین تو نیز به جز آنکه از خیلی چیز ها نا آگاهند، هیچ گناه دیگری ندارند . لیکن نمی توانند یا نمی خواهند بپذیرند که حضور موثر در جامعه با ارتکاب به مفاسد فرسنگ ها فاصله دارد. این از نا آگاهی آنان است نه نا مهربانیشان .

و اما وظیفه تو در چنین اوضاعی بی شک آن است که جامعه خود را از ظلمت محضی که در آن گرفتار شده است نجات دهی . جامعه ما نسبت به حقایق نادان است و ما وظیفه داریم تا جامعه خود را دستخوش تغییرسازيم و به آن بفهمانیم که خیلی چیز ها تغییر نموده است، بی آنکه فرهنگ چشم خود رابه آنها باز کند .

پس این یک واقعیت است که جامعه باید تغییر کند و تو مسئول این تغییر هستی . پس چه نیک است که معقولانه بیندیشی و ببینی که چه باید بکنی . آیا تصمیمات عجولانه ای نظیر فرار از خانه طرق صحیح مقابله اند یا یک آگاه سازی مسالمت آمیز ؟ بر این اساس مي توانی هم خود و هم جامعه خود را از آنچه بدان گرفتار است رهایی بخشی و مقدمات شکوفایی و رشد آن را فراهم سازی .

در بازوان تو قدرتی نهفته است که قادر است عالمی را متحرک سازدو همگان را در تحیری عظیم فرو برد .این واقعیتی است که گذشت اعصار صحت و سلامت آن را به بشریت ثابت نموده است .

پس چه نیک است که با بهره گیری از این قابلیات فعاله و قوای خلاقه تحولی در آنچه جامعه نسبت به وجود تو تصور می نمایند، آفریده؛  بدین سان به پیشرفت جامعه خود کمک نمایی .

به امید روزی که همگان دریابند انسان بودن آنقدر ارزشمند است که نمی توان آن را فدای وجود تفاوتها نمود .

افزودن جدید
نوشتن نظر
نام:
ایمیل:
 
عنوان:
قالب نوشته:
[b] [i] [u] [url] [quote] [code] [img] 
 
 
:angry::0:confused::cheer:B):evil::silly::dry::lol::kiss::D:pinch:
:(:shock::X:side::):P:unsure::woohoo::huh::whistle:;):s
:!::?::idea::arrow:
 
کد آنتی اسپم نمایش داده شده در عکس را وارد کنید.

3.26 Copyright (C) 2008 Compojoom.com / Copyright (C) 2007 Alain Georgette / Copyright (C) 2006 Frantisek Hliva. All rights reserved."