وقتی حدود یک ماه پیش لینکی با عنوان ازدواج موقت دریافت کردم و سری به آن وبلاگ زدم، آنچه را جلوی چشمانم می دیدم باور نمی کردم. دردی سنگین را روی سینه ام احساس می کردم. چطور ممکن است انسان هاییاینچنین نادان، در قرن بیست ویکم و وجود داشته باشند که فقط می خواهند خودشان را فریب دهند و اعمال فاسد خود را توجیه کنند. انسان هایی که به اسم دين وشرع و سنت، می خواهند امیال نفسانی خود را ارضا کنند.
طرفداران ازدواج موقت می خواهند به گفته خود این سنت حسنه را سر پا نگه دارند و از این طریق به مسؤلان در نظم دادن به رفتارهای جنسی جامعه کمک کنند! اما چه سنتی؟ در کجای قرآن ذکری از ازدواج موقت شده است. اگر هم مثال حضرت محمّد را می زنند، چگونه می توانند خود را با پیامبری با دیانتی چنان بزرگ مقایسه کنند. دلیلی ندارد که چون پیامبر در زمان خود و با دلایل منطقی و مخصوص به خود چند زن داشته اند، ما هم به خود اجازه بدهیم تنها به خاطر هوای نفسا نی خود، اعمالی فجیع و اسفناک انجام دهیم. شدت تأسف و اندوه به حدّی می رسد که ما می بینیم در یک سال اخیر این نوع ازدواج رشدی 45 درصدی در جامعه داشته است. حتی در شهرهایی چون قم، مشهد، طهران، کرج و ... گاه کارت هایی توزیع می شود که مربوط به مؤسسات ازدواج موقت است. از حدود پانزده سال پیش تلاش های بسیاری برای تغییر دیدگاه های مردم برای پذیرش این حکم (به قول خودشان الهی) صورت گرفت. طرفداران این امر معتقدند که پذیرش ازدواج موقت راه کاری برای کاهش فحشا و انواع آسیب های اجتماعی است، در حالی که خود معمولاً به سختی حاضرند این امر را در مورد فرزندانشان قبول کنند. چطور ممکن است امری که باعث بازگذاشتن راه هوسرانی و فساد در جامعه می شود به عنوان راه کار تلقی شود. آیا فاصله روابط جنسی مشروع و نامشروع فقط با بیان یک جمله حل می شود؟ درست است که در ازدواج دائم هم تنها یک جمله است، اما در ازدواج دائم بحث تعهدات، بحث مهمی است. همچنین عدم ثبت این ازدواج در دفاتر رسمی مشکلات بسیاری را به وجود می آورد. تکلیف فرزندان احتمالی چیست؟ فرزندی که پدر و مادرش تنها به خاطر امیال جنسی خود ازدواج کرده اند، آن هم نه ازدواج واقعی و متعهدانه. مسؤلیت تربیت و پرورش این فرزند را چه کسی برعهده خواهد گرفت؟ او چه گناهی کرده که به خاطر یک سری خودخواهی های شخصی و خیره سری های غیر منطقی باید زندگی تأسف بار خود را این چنین آغاز کند. از طرفی وقتی این امر تبدیل به یک عادت بشود، دیگر کمتر کسی به ازدواج دائم تمایل نشان خواهد داد. آدم ها از تنوع طلبی بدشان نمی آید، وقتی زمینه های تنوع طلبی آماده شود و این مسأله به شکل عادت ثانویه درآید دیگر کسی به دنبال تشکیل خانواده یا ادامه روابط خانوادگی نخواهد بود. در این صورت آیا به کیان خانواده ضربه نمی خورد؟ مگر ازدواج فقط بعد جسمانی است که ما تنها به این مسأله توجه می کنیم؟ مهم تر از آن، بعد روحانی آن است که زن و شوهر باید مثل دو روح در یک بدن باشند و برای احیای عالم تلاش کنند. چرا فکر می کنیم که این فساد و فحشا فقط به خاطر امیا ل جنسی افراد است. شاید جوانان ما بخواهند فقط با هم ارتباط روحی و کلامی داشته باشند، با هم مطالعه کنند، فعالیت های اجتماعی و ورزشی داشته باشند و مشورت و همفکری کنند، درحالی که در جامعه امروز ما، درها برای این مسائل ساده و پیش پا افتاده هم بسته است. نماینده مردم کرمانشاه و رئیس کمیسیون اجتماعی مجلس که از طرفداران جدی این مسئله است، می گوید:"عرف ماست که این مسأله را نهی کند و این ارتباط به هرحا ل وجود دارد. پس اگر عیان باشد و با اطلاع خانواده ها صورت گیرد، امکان خالی بندی و دروغ گفتن برای هم در زندگی از بین می رود." اما همانطور که می دانید خیلی از افرادی که ازدواج موقت می کنند، مذهبی هستند و نمی خواهند کاری خلاف شرع انجام دهند. همین افراد، اغلب کارشان بدون اطلاع خانواده و بطور پنهانی انجام می دهند. علاوه بر این می بینیم برای پسران کسب اجازه لازم نیست برای دختران هم عده ای از فقها معتقدند که اذن ولی، شرط نیست. آیا این کار هم پنهانی و مخفی نیست؟ پس چه فرقی بین ازدواج موقت و روابط جنسی نامشروع وجود دارد؟ در همان وبلاگ، در قسمت خاطرات، به خاطرات مردانی برخورد می کنیم که به خاطر کمک به زنان بیوه و مطلقه، با آنها ازدواج موقت و البته در اکثر مواقع بدون اطلاع همسران خود می کنند. آیا هیچ عقل سالمی این توجیه کودکانه و نابخردانه را می تواند قبول کند؟ حتی خود این مردان هم در بعضی مواقع اعتراف می کنند که منکر مسائل جنسی نیستند اما نمی خواهند که گناه کرده باشند! چرا به جای این توجیهات و روش های ناآگاهانه، مسأله را ریشه یابی نمی کنیم؟ سعی کنیم عفت و حیای خود را بالا ببریم و تنها به دنبال این مسائل پیش پا افتاده و جسمانی نباشیم. چراکه هدف متعالی تری از زندگی بر روی این کره خاکی داریم، هدف تعالی روحانی و خدمت به جمیع نوع بشر.
|