نظري به توافق علم و دين چاپ
دوشنبه, 13 آذر 1385 20:41
تعداد بازدید :5897

بعضي علم را مخالف دين دانسته اند. بشر در قرون اخير دچار تحولات گوناگون اجتماعي، صنعتي، سياسي ، فكري و...شده است. شبهه مخالفت دين و علم نيز از ثمرات همين تحولات است. از قرن 16 و ايجاد رنسانس به بعد دستاوردهاي هنري و ادبي و علمي و صنعتي مهمي حاصل شد كه پيش از آن حتي در خواب هم نمي شد ديد. اين موفقيت ها انسان را چنان به خود مطمئن ساخت كه دين را مانعي بر سر راه پيشرفت علمي و فكري و دستيابي به رفاه و آسايش و آزادي مي ديد و لذا آن را به كلي كنار گذاشت و سعي كرد بدون آن به سعادت و كمال برسد. البته اين احساس دو طرفه بود؛ يعني علماي مذهبي نيز با دانشمندان مخالف بودند و گاه به حكم دين، راه دانشمندان را سد مي كردند. اين سيروحركت اين سؤال را در ذهن ايجاد مي كند كه آيا شبهه مخالفت علم و دين با هم، يك واقعيت است.

براي رفع اين شبهه بايد اول ديد كه دلائل رؤساي ديني و دانشمندان در خصوص مخالفت با هم چيست. يك مثال موضوع را روشن خواهد كرد. همه داستان گاليله را شنيده ايم . كليسا معتقد بود كه سخنان او با مطالب كتاب مقدس همخواني ندارد و چون حرف خدا درست است، پس گاليله اشتباه مي گويد. طرفداران گاليله نيز تصور كردند كه دين مخالف علم است، چون سخنان گاليله با برهان عقلي ثابت مي شد؛ در حالي كه دين هيچ دليلي براي اثبات ادعايش نداشت.

اگر با ديد بهايي بنگريم علت اين مشكلات را فهم اشتباه مباني علم و دين مي بينيم . ظبق نظر بهايي، دين يعني روابط ضروري كه از حقايق اشياء گرفته شده. يعني دين با حقيقت امورسر و كار دارد. گاهي دين را با آنچه از نياكانمان بدون هيچ تفكر و چون و چرايي به ارث برده ايم، اشتباه مي گيريم. اين عقيده بسيار غلطي است كه دين را بدون تفكر بپذيريم . آنچه را كه از راهي بدون كاربرد عقل بدست آوريم اوهام است. چه بسا استنباطات علماي دين-كه معمولأ با خود دين اشتباه گرفته مي شود- مطابق سخنان خدا نمي باشد. مثلاً آنچه سبب شد ادعاي گاليله مورد حمله رؤساي مذهب قرار گيرد، استنباطات نادرست آن ها از كتاب مقدس بود.

در توضيح مطلب قبل بايد ذكر شود كه در كتب مقدسه براي بيان بعضي حقايق روحاني و الهي از تمثيل و تشبيه استفاده شده است. همين كاربرد تمثيل گاه باعث شده علماي ديني آن تمثيلات را به جاي خود حقايق تصور كنند و لذا دچار برداشت هاي نادرست شوند؛ مثل مسألة خلقت آسمان و زمين در شش روز كه در تورات و قرآن آمده است. حال آنكه منظور از آسمان، اديان هستند كه از آدم به بعد فرستاده شده اند.( براي توضيح آن به كتب بهايي مراجعه شود).

در عوض بعضي اشارات نيز در كتب مقدسه در مورد مسائل علمي وجود دارد كه علم هنوز در آن مسئله پيشرفت نكرده يا نظر غلط يا ناقص و ناتمامي دارد. مثل مسئله حركت زمين كه در حدود 14 قرن پيش در قرآن به تلويح بيان شد. در آن زمان زمين ثابت فرض مي شد؛ ولي ديديم با گذشت هفت قرن بالاخره علم به حقيقت موضوع مطرح شده در كتاب آسماني، پي برد. پس اينگونه مسائل نيز نبايد سبب ايجاد شبهه براي ما شوند، گر چه به ظاهر اختلافي بين علم و دين به نظر مي رسد، اما گذشت زمان و پشرفت علم اين شبهه را برطرف مي كند.

عقل و علم از بزرگترين نعمت هاي خدا به انسان است و وجه تمايز انسان از ساير موجودات. علم است كه انسان را از اسارت طبيعت در مي آورد و اسبابي مي شود براي تغيير طبيعت به نفع انسان. به همين سبب دانشمندان و فضلا در ديانت بهايي از احترام و مقام والايي برخوردارند . به تعبيري ديگر، علم در حقيقت موهبت خداوند به بشر است و مخصوص اوست. دين حقيقي، مصون از دستكاري ها و به دور از خرافاتي كه با دور شدن از سرچشمه آن به آن بسته شده نيز موهبت الهي است كه به وسيله فردي برگزيده و استثنايي به ياري الهي به بشريت ارزاني مي شود تا علم بشري را جهت و كمال بخشد و هر دو با تعامل مثبت و مناسب با هم، يكديگر را مدد بخشند.

به اين ترتيب دين و علم نه تنها با هم در تضاد نيستند، بلكه مطابق هم هستند. تاريخ اين موضوع زا ثابت مي كند. چنانكه ظهور حضرت مسيح باعث اشاعه علوم شد و مسيحيان بزرگترين علماي زمان خود شدند. مثال نزديك تر به زمان حال اقوام غرق در ناداني عرب هستند كه با ظهور حضرت محمد چنان پيشرفتي در علوم نمودند كه اروپاييان براي آموختن علوم گوناگون نزد آن ها مي آمدند . پس مي بينيم كه دين سبب ترويج علم است و همچنين علم باعث مي شود سنتها و اوهام و تقاليدي كه به دين بسته شده و مخالف حقيقت است آشكار گردد و تعصبات و خرافات را بر ملا سازد . پس نمي توانيم علم و دين را كاملأ از هم جدا كنيم . دين علم را به عنوان موهبت خدا براي سعادت بشر تأييد مي كند و افراد را به تحقيق و درك حقايق علمي تشويق و تأكيد مي نمايد. از طرف ديگر ، علم براي فهم دين و رد اوهامات، فرد را كمك مي كند و به اين ترتيب هر دو  مي كوشند تا انسان را در زمينه هاي روحي و فكري و اجتماعي و صنعتي و... رشد دهند.

پس طبق آنچه گفته شد تطابق علم و دين ثابت شد. فهميديم كه علم و دين هر دو حقيقت اند و اگر به ظاهر اختلافي هم دارند با گذشت زمان و درك بهتر حقايق علمي و ديني، حل خواهد شد. با اين ترتيب دين و علم به دو بال مي مانند كه همديگر را تقويت مي كنند تا پرندة زندگي بشر را به سوي هدفي واحد پرواز دهند و آن هدف، سعادت حقيقي و همه جانبه انسان است كه فقط و فقط از طريق كشف و درك حقايق مادي وانساني و معنوي به دست مي آيد. چه عميق است بيان يكي ازبزرگان عالم كه فرموده :   « دين و علم دو دايره اند كه بر يك مركز سير مي كنند ؛ آن مركز، حقيقت است».

افزودن جدید
نوشتن نظر
نام:
ایمیل:
 
عنوان:
قالب نوشته:
[b] [i] [u] [url] [quote] [code] [img] 
 
 
:angry::0:confused::cheer:B):evil::silly::dry::lol::kiss::D:pinch:
:(:shock::X:side::):P:unsure::woohoo::huh::whistle:;):s
:!::?::idea::arrow:
 
کد آنتی اسپم نمایش داده شده در عکس را وارد کنید.
binande |1386-12-22 04:39:49
این صفحه کیبرد پایین خیلی جالبه اگه لطف کنید
کدشو برام بفرستید ممنون می شم
بهرنگی  - خیلی سبک |1385-11-30 06:15:27
انقدر بی مایه نوشته ای که مجبورم کردی با
اینکه خیلی کار دارم وقت بگذارم و عضو سایت
شوم و نظرم را بگویم .
عزیز دلم بهتر است یا با
تعدادی غیر مومن معاشرت کنی یاا چند واحد منطق
بخوانی تا استدلال را یاد بگیری !
چیزی که لج
من را در اورده جمله اول پاراگراف اخر است
.
اگر قرار باشد همه خدا و دین را قبول داشته
باشند که دیگر اسندلال بر مبنای نگرش بهایی چه
لزو می دارد و اگر قبول ندارند . ؟ ! و ؟
راستش
باز هم همان توصیه قبل را تکرار میکنم . بگرد و
چند نفر را که اعتقاد دارند دین یک مکتب سیاسی
است یا . . . پیدا کن بعد اگر توانستی انها را با
...

3.26 Copyright (C) 2008 Compojoom.com / Copyright (C) 2007 Alain Georgette / Copyright (C) 2006 Frantisek Hliva. All rights reserved."