مهرانورازآن کشوردرخشید چاپ
پنجشنبه, 03 اسفند 1385 12:18
تعداد بازدید :5423

ستايش پاک يزدان را که چهره ي ياران را مانند آتش برافروخت تا پرده ي نادانی بسوخت و هر پاک جانی آئين آسمانی آموخت و ديده از جهان و جهانيان بدوخت و گنج جاودانی اندوخت. خوشا به حال شما که فرخنده طالع بوديد و بلند اختر و مهرپرور و پاک گهر و از اهل خاور، زيرا مهر انور از آن کشور درخشيد و صبح جديد از آن اقليم پديد شد. هر هوشيار بيدار شد وهر پاکدلی از بند آب و گل رهائی يافت و مانند مرغان آسمانی در اين اوج يزدانی پرواز نمود و در گلشن راز بر شاخسار عجز ونياز با بلبل انباز همدم و دمساز شد. اين چه بخشش است و اين چه دهش که جهان آفرينش را آرايش نموده هرچند کنون نمايش ندارد ولی آينده چنان تابش نمايد که خاور و باختر را پرتو بخشايش بخشد. آفرين بر اين آئين که هر گوهر پنهان در کان ايران را آشکار و عيان نمود و تخم پاکی که حضرت زرتشت افشاند به ريزش ابر بخشش انبات کرد...(6-255)

الحمدالله در گلشن آمال پارسيان نهال بی همال در نهايت قوّت و قدرت از رشحات سحاب موهبت و حرارت شمس حقيقت و هبوب نسائم عزّت ابديّه در نشو و نماست فيض ابدی و بخشش آسمانی اين نهال را دوباره در ايران انبات فرمود. شايان شکرانيت است، سزاوار ممنونيت است، لايق حمد و ثنای حضرت احديت است. پارسيان را کوکب لامع آمال هزار سال در باختر افول متواری بود الحمدلله از خاور عزّت آسمانی در نهايت لمعان درخشنده و تابان گرديد، دور جديد رسيد، حيات تازه حاصل شد، آن بهار روحانی که از هزار سال تا بحال منتقل به موسم تابستان و خزان و زمستان گرديده بود، دوباره آن بهار در نهايت طراوت و لطافت با سپاه بخشش خداوند آفرينش در دشت و صحرای ايران خيمه برافراخت و نهايت آمال و آرزوی پارسيان حاصل گشت. کو آن بلبلان سخنگو؟ کو آن مرغان نيکخو؟ کو آن تذروان گلشن ايزدی؟ کو آن طوطيان شکرشکن پارسی؟ الحمدلله اندک اندک پی به گلشن بردند و در اين شاخسار آهنگ آواز و شهناز نمودند. اميد چنان است که غلغله در زمين و آسمان اندازند و ولوله به اوج اعلی رسانند و زلزله در ارکان سائر اقاليم افکنند. عزّت ابديّه ي ياران نياکان در بازماندگان ظاهر و آشکار گردد و سروری پيشداديان در دودمان کيانيان آشکار و عيان شود.(9-258)

پرتو خورشيد آسمانی چنان درخشيد که در دلهای ياران سپيده ي اميد دميد و مژده رسيد که ای ياران ديرين بجوشيد و بخروشيد و بگوييد و بشنويد که يزدان سراپرده ي پيشينيان را بر افراخت و پرچم فارسيان را بلند نمود و اختر ايرانيان را روشن کرد. خزان گذشت و دی به سر آمد، باد بهار رسيد و گلشن مشکبار دميد تا اسيران مسرور گردند و بينوايان رهبر، هر بی سر و سامان، سر و سامان جويد و لانه ي ويران، ايوان کيوان گردد و کلبه ي دودمان ديرين بهشت برين شود و آشيانة مرغان اندوهگين، گلگشت دلنشين، پس بايد به پاداش اين بخشش خداوند آفرينش، کوشش نمود تا همة ياران در سراپرد ي يزدان در آيند و بزرگواری جهان آسمان رخ بنمايد، تا روی زمين آئين ي چرخ برين گردد و جهان پستی، پرتو جهان بالا گيرد.(1-260)

                                                                                   

افزودن جدید
نوشتن نظر
نام:
ایمیل:
 
عنوان:
قالب نوشته:
[b] [i] [u] [url] [quote] [code] [img] 
 
 
:angry::0:confused::cheer:B):evil::silly::dry::lol::kiss::D:pinch:
:(:shock::X:side::):P:unsure::woohoo::huh::whistle:;):s
:!::?::idea::arrow:
 
کد آنتی اسپم نمایش داده شده در عکس را وارد کنید.

3.26 Copyright (C) 2008 Compojoom.com / Copyright (C) 2007 Alain Georgette / Copyright (C) 2006 Frantisek Hliva. All rights reserved."