آیا هنوز هم می خواهید صدای ما دو تا رو بشنوید؟ چاپ
جمعه, 17 آذر 1385 12:23
تعداد بازدید :4225

" در گذرگاه عمر تو را دیدم و تو را یافتم. گوئی قلبم برای تو می تپد ای   عزیزترین. صدایش را می شنوی؟ با ضربان احساس تو می زند."

مانند این جملات در میان دختران وپسران جوان بر روی نیمکت پارک های شهرمان بسیار شنیده می شود. جوانانی که در میان هیاهوی زندگی کسی را یافته اند که با او درد دل ها می كنند وشاید در کنارش احساس آرامش می نمایند و تنهائی خود را پر می کنند. دور از چشم دیگران و بدون اطلاع آنها از لحظات با هم بودن لذت می برند. البته این بهترین وصادقانه ترین نوع اين رابطه است، زیرا هستندافرادی سود جو از احساسات پاک جوان استفاده نموده، اورا بازیچه امیال صرفاً مادی خود قرار می دهند و جوانِ از همه جا بی خبرهم در جریان این ظلم قرار می گیرد و آرام آرام خود واقعیش را فراموش می نماید.

وچنين است زیرا با موضوع ارتباط، بالاخص ارتباط مرد وزن، بسیار ظالمانه برخورد شده است و این امر به یکی از دغدغه های ذهنی و فکری نسل جوان تبدیل شده است. جوان قادربه حلاجی اين مسئله وبه تصمیم گیری در این مورد نیست؛ زیرا هیچ گونه معیاری در دست ندارد که بتواند بر آن اساس فکر کند، بیندیشد وعمل نماید. تنهائی از یک سو، قوای سرشار درونی از سوی دیگر ونداشتن تربیت وراه كار مناسب برای عمل، اورا دچار سردرگمی و نگرانی شدید می نماید.

با يك بررسی اجمالی، به راحتی درمی یابیم که یکی از مشکلات جوانان ما برقراري رابطه وداشتن دوست ازجنس مخالف است که نبود دانش وبینش درست دراين زمينه، باعث شده به تبع آن، ناهنجاری های بعدی را نیز در جامعه مان شاهد باشیم؛ از جمله بیماری های روانی ،اعتیاد ،خودکشی....

البته موضوع به همین سادگی ها هم نیست ومشکل اساسی تر از این حرف هاست و به دورانی پيش تر، یعنی کودکی جوانان باز می گردد. چه تصوری از مرد وزن در ذهن کودک ترسیم می شود؟ چه فضائی از این ارتباط برای او تعریف می کنند؟ او را          می ترسانند، خط قرمز برایش می کشند و ازوحشتناک بودن ارتباط با طرف مقابل، برایش می گویند . شاید این وضعيت در جوامع مذهبی بیشتررواج داشته باشد؛ اما در کشورهای با محدودیت های کمتر نیز نوع نامناسب دیگری ازاین ارتباط رامشاهده      مي كنيم؛ از جمله آزادی بی قید وشرط و ازبین رفتن تمامی حریم ها که مضرات آن نیز اکنون دامنشان رانیزگرفته است و باعث تسرّی در کل جهان شده است. در واقع هیچ جامعه ای تاکنون نتوانسته است الگوئی مناسب ازچگونگی این رابطه را ارائه دهد.

به هر حال کودک ما با تمامی این افکار والقائات بزرگ وبزرگتر می شود و به سنین نوجوانی وجوانی می رسد و وارد اجتماع می گردد و فاجعه زمانی رخ می دهد که او  نمی تواند از آنچه آموخته است برای تصمیم گیری صحيح استفاده نماید و د رواقع تمامی آنها را بی فایده وناکار آمد می یابد.

مواجهه شدید با قوای درونی وذهنی و فقدان پناهی برای زدودن تنهائی، او را سرخورده ونااميد می سازد.

موسسات جامعه وارکان اصلی آن از جمله خانواده وپایه های فرهنگی ،اجتماعی وآموزشی جامعه نتوانسته اند بینشی درست وحقیقی به او ارائه دهند؛ بینشی که مطابق روح بلند او باشد؛ بینشی که مطابق مقام والای انسانی او باشد! و این عقاب پربسته را با تمامی اوجی که می تواند بگیرد، در قفس تنهائی خود تنها تر می گذارند.

آیا چنين به نظر نمی رسد که با وجود تغییرات عظیمی که در دنیای امروز صورت گرفته ،شيوه ومحتواي این ارتباط نیز باید تغییر نماید؟

 آیا به نظر نمی آید که دیگر نظام های کهن وپيشين پاسخگوی چنین مسائلی نیست؟ آیا به نظرنمی رسد که باید در این باره طرحی نودراندازيم وجامعه ای تازه پي بریزیم ؟ طرحی با قوه ای ورای قوه های مادی، با پشتوانه نيروهاي الهی؟

 آیا نباید تربیت واقعی وکلی نگر را ازهمان دوران طفولیت وبا محبّت خالصانه، در درون ذهن وجان کودک ایجاد نمائیم؟ نگاهی زیبا وقشنگ به تمامی موجودات. کودک ما، ودرآینده جوان ما، باید بیاموزد که می تواند بدون هیچ گونه تعصب وتنگ نظري، در کنار تمامی افراد، خواه زن خواه مرد، زيست كندو رشدنمايد. او باید مهارت ارتباط برقراركردن ،محبت کردن ومحبت گرفتن را بیاموزد. دیگر نمی توان او را پنهان ویا رها کرد؛ بلکه باید اورا تربیت نمود؛ باید زیبائی های روح او را به او نشان داد. او می آموزد که مرد وزن دو بال برای رشدوترقي تمامي جهان هستند واگر نتواند تناسبی صحیح بین این دو بال برقرار نماید، چگونه پروازرابيازدوعملي سازد.

شاید اين مسئله یکی ازعوامل اصلي درجهت پائین آمدن سطح روابط ما انسان هاباشد؛ ما كه توانسته ایم، به نحوی بسیارعالی، تمامی روابطمان رادربخش امورمادی زندگیمان برنامه ریزی کنیم. کمی به کارهایی که انجام می دهیم دقت کنیم، کدامیک باعث آرامش روحمان وترقی و پیشرفت آن شده است؟

 آیا بدون تعارف، تفکرها صرفآً مادی ونگاه ها فقط در جهت کسب لذت بیشتر مادی، نبوده است؟  

روابط دختران و پسران نیزفقط وفقط تبدیل به عرصه ووسيله اي درجهت كسب چنین لذت هاي مادی شده است.

ما بعد روحانی وجودمان را فراموش کرده ایم؛ بدون تعارف.

همه ما قبل از این که کاری را شروع کنیم وارتباطی را برقرار نمائیم، فقط حساب وکتاب می کنیم که چه چيزي وچقدرازآن نصیبم می شود، البته مادی؟!

ما فراموش نموده ایم که روحی هم داریم که باید رشد کند؛ حقيقتي كه مقام انسانی ما بسته به رشد اوست.

آیا نگاه من به آن دختر چگونه نگاهی است ؟ آیا او را فقط جسمی مادی می بینم ؟ و یا نه؛ در وجود او روحی را می بینم که عطش رشد دارد، دوست دارد ببالد و سر به آسمان بساید؟

آیا آن پسررادارنده روحی نمی بینم که عاشق اوج گرفتن و پروازكردن است؟ یا فقط او را جوانی خوش تیپ و بذله گوارزيابي مي كنم؟

شاید اگراین نگاه درکل جامعه واجزای آن تسری یابد، بتواند جامعه ایرانی مارا زیباتر نماید. البته شکل گیری این وضعيت- که من مطمئنم با حقیقت جوئی وتلاش من وتو ممکن می شود- نیازشدید به یک فضای امن وسرشار ازسرورونشاط دارد که همراه باشد با مشورتِ گروه های مختلف برای ارائه راهکارهاي گوناگون، مشورتی بدون تعصب وتحكم.

  با آرزوی زمانی قشنگ

   که دست در دست هم

    خالق یکتا را بخوانیم.

 

افزودن جدید
نوشتن نظر
نام:
ایمیل:
 
عنوان:
قالب نوشته:
[b] [i] [u] [url] [quote] [code] [img] 
 
 
:angry::0:confused::cheer:B):evil::silly::dry::lol::kiss::D:pinch:
:(:shock::X:side::):P:unsure::woohoo::huh::whistle:;):s
:!::?::idea::arrow:
 
کد آنتی اسپم نمایش داده شده در عکس را وارد کنید.
f |1387-4-16 12:50:55
بد نیست زیاد هم جالب نیست

3.26 Copyright (C) 2008 Compojoom.com / Copyright (C) 2007 Alain Georgette / Copyright (C) 2006 Frantisek Hliva. All rights reserved."