کدام مهمترین بود؟ چاپ
چهارشنبه, 08 آذر 1385 10:03
تعداد بازدید :5539

همیشه انسان، مخصوصاً اگر جوان باشد، گمان می کند که در هر برهه از زمان مسئله ومشکلی که با آن مواجه است سخت ترین و مهمترین مسئلۀ دنیاست و دیگر وخیم تر و حساس تر از شرایط او پیش نخواهد آمد. با این تصور و گمان در بحران خود غوطه ور می شود و با هر موج تکانی مي خوردو در هرگرداب چرخشی می نماید؛ پیش می رود و پس و زمان نیز با او به پیش می تازد- وبه راستی چه خوب است که زمان می گذرد- در نهایت، بحران او یا وخیم تر شده است و یا به پیروزی انجامیده؛ که البته با نوع تفکر و اندیشه ای که در آغاز بیان شد، بعید می دانم پیروزی اي درکار باشد. پس از سپری شدن زمان ، هفته ها ، ماه ها و سال ها ، و با پیش آمدن مسائل و مشکلات جدیدتر و پیچیده تر، تازه متوجه می شود که روزها و ماه ها ی عمر خود را به چه چیزهای بیهوده ای هدر داده است؛ چه غصه ها که برای هیچ خورده و چه اشک ها که برای پوچ ریخته. آیا به راستی آنچه روزگاری ذهن او را فلج کرده و از پویایی و تعالی باز داشته بود، اصلا ارزشي داشته است؟ ازهمان ارزش هاي دیرین؟ آیا اصلاً اثری از آن باقی مانده است ؟ و آیا او به خاطر آن چه بهایی را پرداخته است ؟

جوانی می گفت روزی فکر می کردم همۀ جهان خلاصه می شد در آنچه که من می پنداشتم. کسی را دوست مي داشتم اما همه چیز و هیچ چیز دست به دست هم داده، مرا از رسیدن به او باز داشتند. در حیرت و حسرت گرفتار بودم و مانند بیماری دراحتضار. حال 7 سال گذشته است. تصور می کنم جهان کنونی ام بسیار بزرگتر از آن دنیای پیشین است، با هزاران پنجره که در انتظار گشوده شدن هستند تا بتوانم از پیلۀ کوچک خود بیرون آمده، دنیای حقیقی را ببینم. شاید آن زمان حاضر بودم همه چیز را فدای کسی نمایم که دوستش داشتم و مهمترین چیز برایم همین بود و بس ، اصلاً چیز مهم دیگری وجود نداشت و در آن موقع به راستی همین برایم ارزشمند بود؛ ولی ای کاش آن آب زلال احساس را به پای گیاهی تشنه ریخته بودم؛  تا بلکه ساعات گرانقدر روزگار دیرین به گونه ای که سزاوارتر بود، می گذشت.

البته این تنها یک طوفان از آن همه ای است که قلب جوان را به طپش هایی سخت و تند وا میدارد و ریشه های نااستوار وجودش را به لرزه در می آورد.

به راستی مهمترین کدام است ؟

برای جوانی که برای نخستین بار باید تجربه نماید :عشق ، کار ، تحصیل و یا رخوت و بیهودگی؟ ویا شاید هم چیزی هست که فراتر از همه،  به هر چیز و هر کس رنگی زیبا و پر بها می زند؛  حقیقتی والاتر از عشق های این جهانی و تحصیلات آن چنانی؛ مفهومی که به همۀ آنچه می بینیم و با آنیم جلا می دهد؛ جلایی از آبی پاک آسماني، ازکمال و تعالی.

آیا چیزی هست که بتواند در هر زمان و در هنگامۀ هر مشکل، تعیین کند که مهمترین کدام است ؟ نیرویی که انگار اگر باشد و ریسمانی که شاید اگر به آن چنگ زده شود، می تواند دست های جوان ما را بگیرد و ما را یک پله بالاتر از آنچه هستیم و بوده ایم قرار دهد تا بتوانیم از بالا خوب ببینیم و قضاوت کنیم که در نبرد اولویت ها و مهمترین ها ، آنچه بااهمیت ترین است چیست؟ البته كه بایدچنین چیزی وجود داشته باشد؛ اگر به قلب خود رجوع نماییم که جایگاه حقیقی اوست ؛ اگر به تاریخ بنگریم که آینۀ تمام نمای اوست و اگر بخواهیم که با انصاف باشیم.

افزودن جدید
نوشتن نظر
نام:
ایمیل:
 
عنوان:
قالب نوشته:
[b] [i] [u] [url] [quote] [code] [img] 
 
 
:angry::0:confused::cheer:B):evil::silly::dry::lol::kiss::D:pinch:
:(:shock::X:side::):P:unsure::woohoo::huh::whistle:;):s
:!::?::idea::arrow:
 
کد آنتی اسپم نمایش داده شده در عکس را وارد کنید.

3.26 Copyright (C) 2008 Compojoom.com / Copyright (C) 2007 Alain Georgette / Copyright (C) 2006 Frantisek Hliva. All rights reserved."