شي-نو-بي چاپ
جمعه, 26 شهریور 1389 16:30
تعداد بازدید :9022

مدتي پيش فيلم سينمايي شي نو بي از تلويزيون پخش شد. فيلم درباره ي جنگهاي قبيله‌اي در دوره ي ملوك‌الطوايفي ژاپن بود.  قبايل و دسته‌هاي مختلف با هم مي‌جنگيدند و براي پيروزي در جنگ، فنون جنگ‌آوري خود را توسعه مي‌دادند و روشهاي مبارزه مختلف را مي‌آموختند. عده‌اي در اين كار به حدي پيشرفت كرده بودند كه حتی قادر بودند با نگاه،  ديگران را بكشند. داستان درباره ي دختري بود كه داراي قدرت چشمان مرگ‌آور بود. جنگ به حدي طولاني شد و تلفات آن، آن قدر زياد بود كه ديگر كسي تحمل ادامه ي آن را نداشت. دختري كه قهرمان داستان بود، از اين همه خونريزي، از اين كه شاهد مرگ عزيزانش باشد و مجبور باشد ديگران را از بين ببرد، از اين همه فقر و فلاكت و بدبختي خسته شده بود. تنها خواسته ي او اين بود كه اين جنگها به پايان برسد. پس از يك دوره ي طولاني كه جنگ با پيروزي قبيله ي دختر به پايان رسيد، به حضور امپراطور بار يافت و با زاري از او خواست كه جلو جنگها را بگيرد و اجازه ندهد كه كشتار ادامه پيدا كند. امپراطور با درخواست او مخالفت كرد و به او گفت تا زماني كه كساني مانند خود او وجود دارند كه تواناييهايشان براي قتل و نابودي ديگران تا اين حد زياد است، نمي‌توان جلو جنگ را گرفت. در مقابل اين حرف امپراطور، تنها كاري كه از دست دختر جوان ساخته بود، اين بود كه چشمانش را با دستهاي خودش كور كرد تا ديگر نتواند كسي را به قتل برساند. اين اقدام او چنان امپراطور و درباريان را تحت تأثير قرار داد كه با پايان جنگ موافقت كردند و اجازه دادند صلح حكمفرما شود.

دنياي امروز ما هم بي شباهت به وضعيت اين داستان نيست. مردم در همه جاي دنيا درگير جنگهاي متعدد هستند. جنگها خسارات وحشتناكي به بار آورده‌ است. خانه‌ها، شهرها، منابع طبيعي، ثروتهاي ملي، و از همه مهمتر جان انسانها در اثر جنگهاي بي‌پايان بر باد مي‌رود. مردم ديگر از جنگ خسته شده‌اند. همه خواهان صلح و آرامش هستند. با اين وجود چرا جنگ ادامه پيدا مي‌كند؟  براي اين كه كساني كه درگير جنگند، حاضر نيستند از مواضع خود بگذرند. آنها به هيچ وجه حاضر نيستند سلاحهاي خود را زمين بگذارند و از تواناييهايي كه براي جنگيدن دارند، چشم پوشي كنند. هركدام از آنها قدرتها، اهداف و خواسته‌هايي دارند كه آنها را به ادامه جنگ برمي‌انگيزد. آنها آرمانهايي دارند كه برايشان مقدس است؛ دارايي هايي كه برايشان عزيز است؛ ظلمهايي را تحمل كرده‌اند كه احساس مي‌كنند بايد دادخواهي كنند؛ عزيزاني را از دست داده‌اند كه بايد انتقامشان را بگيرند... با اين حال، تا زماني كه هر گروه خود را داراي دليل موجهي براي جنگيدن تصور مي‌كنند، جنگ ادامه پيدا مي‌كند و فرصتي براي تحقق صلح و آرامش، اين آرمان همگاني، نيست.

 

به اختلاف هاي ساده ي خودمان با اطرافيانمان نگاه كنيد. هيچكدام از ما ادامه اختلاف و كينه را دوست نداريم. در واقع خودمان هم به شدت از اين كار رنج مي‌بريم. اما حاضر نمي‌شويم از حرف خودمان بگذريم، به خصوص وقتي احساس كنيم حق با ماست و در نهايت، پيروز ميدان ما هستيم. براي همين به دعوا ادامه مي‌دهيم تا وقتي كه به تصور خودمان طرف مقابل را كاملاً از ميدان به در كنيم. اما اگر درست نگاه كنيم، طرف مقابل هيچ وقت كاملاً از ميدان به در نمي‌رود و او هم دلش مي‌خواهد دعوا را تا پيروزي نهائي ادامه بدهد! و به اين ترتيب اختلاف ادامه پيدا مي‌كند، سالها و سالها...

 

رسيدن به صلح و آرامش، رهايي از جنگ و صدماتش، دستيابي به آرمان ديرينه ي دوستي و آشتي، نيازمند فداكاري است؛ فدا كردن چيزهايي كه براي ما واقعاً عزيز است، چه حق باشند و چه ناحق. اما اگر فداكاري نكنيم، اگر حاضر نشويم از خواسته‌ها، اهداف، منافع و چيزهايي كه برايمان عزيز است ،دست برداريم، آن وقت جنگ و اختلاف با همه  بدي هايش همچنان ادامه پيدا خواهدكرد تا جايي كه ديگر قابل تحمل نباشد و تا آن موقع همه ي چيزهاي خوب را نابود خواهد ساخت.

 

حال از خودمان بپرسيم آيا واقعاً مي‌خواهيم اختلافهاي خودمان را تا جايي كه هم خودمان و هم طرف مقابلمان را تا آخرين حد ممكن آزار بدهد، ادامه بدهيم؟ حتي تا جايي كه عواقب آن قابل جبران نباشد؟ آيا براي پايان دادن به اختلافها و رسيدن به صلح و آشتي حاضر به فداكاري هستيم؟ آيا مي‌توانيم از چيزهايي كه به نظرمان مهم مي‌آيند، دست برداريم، يا حداقل در مورد آنها تجديد نظر كنيم؟ آيا مي‌توانيم از منافع شخصيمان بگذريم؟ و آيا دستيابي به آرامش، صلح و دوستي براي همه ي ما به چنين فداكاري‌اي نمي‌ارزد؟ درباره‌اش فكر كنيم.

 

افزودن جدید
نوشتن نظر
نام:
ایمیل:
 
عنوان:
قالب نوشته:
[b] [i] [u] [url] [quote] [code] [img] 
 
 
:angry::0:confused::cheer:B):evil::silly::dry::lol::kiss::D:pinch:
:(:shock::X:side::):P:unsure::woohoo::huh::whistle:;):s
:!::?::idea::arrow:
 
کد آنتی اسپم نمایش داده شده در عکس را وارد کنید.
سروش |1387-3-11 03:29:58
خيلي خوبه كه براي هر مشكلي به دنبال دليل و در
نهايت راه حل باشيم و اصلا معني پويندگي
همينه. ولي فكر مي كنم يك دليل مهم را جا
انداختي در دنيايي كه تو تصوير كردي همه آدمها
آنقدر شريف هستند كه هميشه پاي اهداف و
آرمانهاشون مي ايستن درست قبول دارم كه بسيار
زياده روي مي كنند ولي اقلا اين يك حسن را
دارند. من فكر مي كنم كه مشكل اصلي اين دسته از
آدمها نيستند بلكه اقليتي هستند كه براي هدف
نمي جنگند بلكه براي جنگ مي جنگند و هدف همان
بقاي جنگ و خون ريزي و در نهايت فروش سلاحها و
سودهاي كلان آنهاست. با اين مشكل چه مي شود
كرد؟ آيا آنها ر...
شکیبا |1386-10-10 01:10:34
شاید حاضر نباشیم چشممان را برای صلح بدهیم،
اما لااقل می توانیم کمی از وقتمان، فکرمان،
انرژیمان را برای صلح بدهیم. فعالیتهای
سازنده ای مثل تربیت اخلاقی کودکان، تواندهی
روحانی به نوجوانان، و جلسات دعا همه تلاش در
راه صلحند. پس میتوانیم وقتمان را صرف این
کارها کنیم. ان شاءالله لازم نباشد چشممان را
بدهیم!
فراز م. |1386-5-30 01:21:01
اين دختر در دنياي فيلم و سينما چشم خود را فدا
كرد، دو قبيله با هم صلح كردند.
حضرت بهاءالله
جان خود و خانوادهء خود و 20000 نفر از پيروان
خود را در اين راه تقديم كردند، آن هم در عالم
واقعيت!
براي هدر نرفتن اين خونها چه مي
توانيم بكنيم؟ حضرت بهاءالله به ما فرموده
اند بايد دم رافدا كنيم، دم يعني خون يعني
لحظه هاي عمرمان، يعني هر نفسمان.
اينها را
يكي از همان 20000 شهيد راه صلح ، منا محمودنژاد،
كه در 16 سالگي به جرم عقيده اش به حضرت
بهاءالله و وحدت عالم انساني اعدام شد :
"به
چه لسان از عهدهء شكر الطافش برآئيم؟ اگر صدها
جان داشته...
سپیدار |1386-4-10 08:23:39
سوالات آخر مقاله مرا به فکر واداشت. اینکه
آیا منی که حاضر به بخشیدن طرف مقابل در یک
دعوای خانوادگی نیستم آیا باز هم می توانم
ادعا کنم که خواهان صلح هستم.
به راستی که
صلح فداکاری می خواهد.
آیا من حاضرم برای صلح
چشمانم را از دست بدهم؟؟؟؟؟؟
فاران |1386-4-9 00:06:06
دنیای پیچیده ی ما و آدم های پیچیده تر.
همه ی
نوشته ات به یک طرف و این جمله ی فکرکنیم به یک
طرف.
من تازگی ها به این نتیجه رسیده ام که آدم
ها اصلا....
تو بگو! فکر می کنند؟

3.26 Copyright (C) 2008 Compojoom.com / Copyright (C) 2007 Alain Georgette / Copyright (C) 2006 Frantisek Hliva. All rights reserved."