پنجشنبه, 05 مهر 1386 13:18 |
تعداد بازدید :6723 |
از دماغ فیل افتادن، یکی از مثل هایی است که برایم جالب و البته مسخره بود. هنگامی که داستانی که از آن نشأت گرفته است را شنیدم برایم خنده دار تر شد. شاید شنیدنش برای شما هم جالب باشد که این مثل را به کشتی نوح پیامبر نسبت داده اند.
پس از مدتها که کشتی بر روی آب شناور بود، بندگان نوح از کثیفی حیوانات درمانده شدند و گله کردند. نوح (ع) این موضوع را با خدا در میان گذاشت نوح به امر خدا بر پشت فیل زد و از خرطوم آن خوکی خارج شد مشغول تمیز کردن کشتی شد و تمام زشتی ها را از بین برد. اول که این داستان را شنیدم مطمئن شدم که اسطوره و حکایتی بیش نیست که انسانها با کمک قوه تخیل خود آن را ساخته اند. ارتباط آن با مفهومی که در زمان حال پیدا کرده است مشکل است. به نظر من آنچه که در این مثل قابل ذکر است مقام و شان فیل است. چرا که به جای خوک هر حیوان دیگری می توانست به کمک بندگان نوح بیاید. و نیز فیل به عنوان بزرگ ترین حیوان بر روی خشکی قادر بوده است که مدخل ورود خوک بر روی کشتی باشد. اگر بخواهیم ارتباط این ضرب المثل را بیابیم همگی ما از دماغ فیل افتادیم. یعنی در واقع همه انسانها دارای مقام و ارزش خاصی هستند و به امر خداوند و با کلمۀ «کن» خلق شده اند و دیگر خوک بودن افتخاری محسوب نمی شود، به این مفهوم که همه ما انسانیم و در این امر یکسانیم و دیگر به این دلیل کسی نمی تواند به دیگران فخر فروشد. چرا که همه انسان ها در نظر خداوند دارای یک شأن و مقامند، و خداوند همه را به علت حب و عشق الهی خلق نموده است نه چیز دیگر.
|