شايعه وتئوري توطئه چاپ
مقالات شما
چهارشنبه, 23 آبان 1386 22:53
تعداد بازدید :6819

 شايد بتوان شايعه را قديمي ترين رسانه هاي گروهي بدانيم كه برخلاف آنچه كه تصور ميشود ، امري اسرار آميز نيست بلكه تابع منطقي خاص است.اما شايعه چيست ؟ محتواي شايعه از جنس خبر است و برخلاف اين تصور كه با ظهور منابع خبري بسيار از جمله ، روزنامه و تلوزيون ، مي توان از پخش شايعه جلوگيري كرد ، اكنون روند پخش شايعه تخصصي تر و پيچيده تر شده است. روند مطالعات در مورد شايعه بسيار دشوار است زيرا اكثراً محققان وقتي به شايعه مي رسند كه ديگر زمان سپري شده و مردم ديگر آن را فراموش كرده اند يا تغييرشكلي در آن پديد آمده است.

 اولين تحقيقات منظم در مورد شايعه ، درآمريكا و در طي جنگ جهاني اول صورت گرفت . " آل پُرت " و " پُستمن " و همچنين " نَپ " و" پيترسون" و" گيست" تعاريفي از شايعه ارائه دادند كه كمابيش شبيه به يكديگر هستند . آنها مي گويند كه شايعه اسا ساً خبري است كه درباره ي شخص يا حادثه ي مهمي و در زمان مشخصي مطرح مي شود و اطلاعاتي ارائه مي دهد . اما اين محققان اساساً شايعاتي را بررسي و ارائه دادند كه نادرست بود و بعداً معلوم مي شد كه پايه و اساس ندارند ، حال آنكه تعداد شايعاتي كه بر حقيقت استوارند ، كم نيست . محققان مي دانند كه شايعه ها اساساً « دروغ» نيست اما خود را موظف مي دانند كه آن را تقبيح كنند ؛البته كار اين دو دانشمند در زماني كه اين تحقيق را ارائه دادند موجه بود زيرا درجنگ جهاني دوم هر گونه شايعه مزاحم بود و ممكن بود حقيقت داشته باشند .

 در پي اثبات تفكرشان آنان آزمايش معروفي را ارائه دادند ، بدين ترتيب كه عكسي را به فردي نشان مي دهند و سپس از او مي خواهند كه آنچه را ديده براي فرد ديگري مطرح كند . همچنين افراد بعدي وظيفه دارند آنچه را كه شنيده اند انتقال دهند . پس از اين كه موضوع شش يا هفت بار از فردي به فرد ديگر انتقال يافت ، اطلاعات شخص آخر شباهت كمي با محتواي عكس خواهد داشت .

      اين آزمايش داراي نقص هاي بسياري است . مواردي هست كه پيام به دقت و صحت كامل ، حفظ و از فردي به فرد ديگر منتقل مي شود . همچنين برخلاف آنچه تصور مي كنيم شايعه از" حقيقت " نشأت نمي گيرد بلكه در "جستجوي حقيقت" است .منشأ شايعه را بايد حوادث ومشاهدات مبهم و سردرگم دانست . هدف شايعه نيز توضيح حقايق خام است يعني تلاش مي كند تا واقعيّت را روشن كند . تصور مي شود كه شايعات معمولاً ساخته ي گروهي از مردم است كه تلاش مي كنند تا از دور به حقيقت دست يابند كه البته اين تعريف تا حدودي درست است ولي كامل نيست . مهمترين مطلبي كه باعث انتشار شايعات مي شود اين است كه مردم به اين باور دارند كه هر شايعه اي از يك حقيقت، هر چند هم كه كوچك باشد نشئت مي گيرد ، به بيان ديگر اين ضرب المثل ها توجيه كننده ي اين اعتقاد است كه " آنجا كه دود است آتش نيز هست " و يا " تا نباشد چيزكي مردم نگويند چيزها". پس اين اعتقاد غلطي است كه هر چه مطرح مي شود از حقيقتي كوچك سرچشمه مي گيرد .

        اما آيا شايعه هميشه نادرست است ؟ اگر اينگونه است پس چرا مي بايست درباره ي آن نگران بود ؟ در حقيقت اگر شايعه نادرست بود عموم مردم به مرور زمان ديگر نبايد به شايعه اطمينان مي كردند در صورتي كه اينطور نيست . در حقيقت شايعه مزاحم است و بعضي اوقات حقايق را بيان مي كند و براي قدرت ها خطر ايجاد مي كند و همين اثبات مي كند كه شايعه الزاماً نادرست نيست . مردم شايعات را باور مي كنند زيرا اكثر وقات مشخص مي شود كه حقيقت داشته است . از اين رو است كه شايعات اغلب حادثه آفرينند چون باعث به وجود آمدن واكنش هايي در بين مردم مي شوند.

        در تعاريف دانشمنداني كه ذكر شد اكثراً شايعه را" حقيقت ِ تأييد نشده " مي نامند در صورتي كه اين تعاريف ما را از اين نكته دور مي سازد كه شايعه و گسترش آن همراه با نوعي تأييداست . اما بايد بدانيم كه پديده ي تأييد تا حد زيادي تابع ذهنيت و باور است ، يعني نظرات و عقايد شخصي در آن دخالت دارد .[i] [2] در زندگي روزمره ، مردم به ندرت در پي تأييد اطلاعاتي هستند كه از ديگران مي شنوند . مفهوم تأييد را نمي توان از كسي که موضوع را تأييد و انتقال مي دهد جدا ساخت .اگر نسبت به شخصي كه مسئول است ، اطمينان نداشته باشيم ، در مورد صحت و سقم آن ترديد مي كنيم .

        همچنين اگر بخواهيم معيار تأييد را در نظر بگيريم ، ديگر نمي توانيم بين گزارشهاي خبري ، نقل قولها و شايعات تفاوتي قائل شويم . گزارشگري كه حادثه را ديده است و تأييد مي كند همانند كسي مي باشد كه خبري را كه شايد شايعه باشد ، تأييد كرده است. همچنين در اين صورت بايد تمام خبرهاي موجود را شايعه خواند در صورتي كه وقتي از كسي مي پرسيم " چه شايعاتي در جريان است؟ " انتظار نداريم  كه متن سخنراني رئيس جمهور را بشنود .

        اما روند شايعه روندي انعكاسي نيست بلكه در گروه بر روي آن بررسي هايي انجام شده و بعد از اصلاح و مطرح مي شود . براي مثال حادثه ي مبهمي رخ مي دهد و فرد مي خواهد علت و نتايج آن را بيابد پس فرضيه هايي را براي خود مطرح مي كند . سپس اين موضوع را با دوستش در ميان مي گذارد در گروه به توضيحاتي مي رسد و شايعه كا مل وبه حقيقت نزديكتر مي شود و به ديگري منتقل مي شود . تعريفي كه " تي شيبوتاني" ، جامعه شناس آمريكايي ، دارد اين است كه : شايعه خبري است كه در نتيجه ي مباحثات گروهي به صورت بازسازي شده اي ، در آمده است .

        سرعت و انگيزه ي شايعه متناسب با ابهام و اهميت موضوع مي باشد. سخنراني هاي معمولي و خبرهاي عادي نمي توانند شايعه باشند ؛ براي مثال در دهكده ها و يا باغ ها اينكه " سگي بچه اي را گاز گرفت " بيشتر يك خبر است در صورتي كه " بچه اي يك سگ را گاز گرفت " مي تواند شايعه اي يا خبري با موضوعي غير عادي و مهيج باشد . نكته ي ديگري كه وجود دارد آن است كه شايعه خبرهايي را ارائه مي دهد كه نادرند . به عبارتي از آنچه خبر مي دهد كه عموم مردم از آن خبري ندارند و يا در پي كسب اطلاع از آن هستند ، پس نادر و پر طرفدار مي باشد .  

        اما در مقابل " شيبوتاني " كه شايعه را تلاشي در جهت توضيح يك حقيقت يا يك حادثه مي داند ، " مورَن " شايعات را بي اساس و شبيه به افسانه مي داند . تعريف مورَن از شايعه نوعي بدبيني را به وجود آورده ، بطوريكه گاهي شايعه را نوعي بيماري رواني  مُسري مي نامند كه بر بدنه ي جامعه اثر مي گذارد . شايد بتوان شايعات بي اساس را نوعي توهّم دانست، اما همه ي شايعات توهّم و جنون نيستند . نكته ي ديگري كه قابل توجه است اين مي باشد كه ما شايعات را از كساني مي شنويم كه اكثراً به آن ها اعتماد داريم و آنان را هذيان گو و يا ديوانه ي خيال باف نمي دانيم زيرا آنها خويشان و دوستان ما هستند و چيزي را سرهم نمي كنند . در مورد سرعت پخش شايعات و چگونگي ايجاد آنان مي توان گفت؛ هنگامي كه شك و ترديد پيدا شود و در نتيجه مردم شايعه را " شايعه" بنامند روند پخش يك شايعه كند و گاهي متوقف مي شود در حالي كه تا زماني كه شايعه را به عنوان " خبر" در نظر مي گيرند روند پخش آن ادامه دارد و تناقض هم همين جاست . پس مي توان نتيجه گرفت كه برچسب گذاري اطلاعاتي كه به ما مي رسد بر اساس باورهاي ما هستند كه در نتيجه ي اين باور ها و پيش زمينه هاي ذهني، اطلاعات منتقل شده به ما به " شايعه " يا " خبر " تقسيم بندي مي شوند .

       اكنون مي توانيم تعريف ديگري از شايعه داشته باشيم ؛ يك فرستنده ي آزاد كه غير رسمي است و از طريق كانالهاي غير رسمي ( يعني بيرون از راديوها ، روزنامه ها و تلوزيون ها ) اطلاعاتي را ارائه مي دهد . از آنجا كه شايعه ، غير رسمي است معمولاً حقايقي را بيان مي كند كه جامعه نبايد از آن اطلاع پيدا كنند . همين مورد عامل اصلي پخش شايعه است، زيرا شايعات همانطور كه ذكر شد اسراري را بَر مَلا مي كنند كه نادر و پرطرفدار هستند . اين موجب مي شود ، كسي كه شايعه را منتقل مي كند فرد با نفوذي تلقي شود كه از ديگران بيشتر مي داند واين دانسته ها بسيار پرارزش و نادرند .

        در مورد سرچشمه ي شايعات كمتر توجهي صورت مي گيرد زيرا پرداختن به چنين كاري به اين معناست كه ما اعتراف كرده ايم كه شايعات هميشه با هدف و قصد خاصي ايجاد مي شود ، در صورتي كه شايعه ها اغلب خودجوش هستند و كمتر مي شود كه با برنامه ريزي ، در زمان معين و محل مشخص صورت بگيرند .

بعلاوه، يافتن باني و منبع شايعه به ما امكان آن را مي دهد كه خود را تبرئه و بي گناه بدانيم زيرا با اين محكوم كردن ما اظهار مي كنيم كه فريب خورده ايم . ضمناً همانطور كه اشاره شد به معناي آن است كه شايعه را مسئله اي فردي استنباط كنيم ؛ در صورتي  كه شايعه براي شوخي يا تفريح توسط يك فرد مطرح نمي شود بلكه در طرح يك شايعه همه ي افراد شركت دارند .

        از آنجا كه شايعه بايد ما را مجاب كند اكثر افراد حين سخن گفتن در مورد شايعه خود را فردي نزديك در صحنه مي نامند و يا ذكر مي كنند كه از دوستي موثق و با نفوذ شنيده اند براي اينكه به سخن خود اعتبار ببخشند و به آنان اطمينان دهند .اغلب مي شنويم كه افراد مي گويند : " من با چشماي خودم ديدم" "من خودم رفتم " و يا "خودم شنيدم كه داشت مي گفت " . اما در مورد خود شهادت دادن بايد گفت كه شهادت ها اغلب بر اساس حدث و گمان و يا كليشه هاي ذهني هستند . " كلاپارِد " بنيان گذار روانشناسي شهادت آزمايشي را در اين مورد مطرح مي كند . در اين واقعه كلاپارد كاملاً عادي در حال تدريس روانشناسي حقوق است كه فردي كه چهره اش ديده نمي شود وارد سالن شده و با حركاتي عجيب مزاحم مي شود و كلمات مبهمي را به زبان مي آورد و كلاپارد او را از سالن بيرون مي اندازد . او بلافاصله پرسشنامه اي در مورد مشاهدات افراد در بين شاگردان پخش مي كند كه تعداد پاسخ هاي صحيح به يازده سؤال بطور متوسط چهار و نيم بوده است و گاه اشتباهات بزرگي در پاسخ ها وجود داشته است . فرد مزاحم كت بلند نخي و خاكستري رنگي به تن داشته است و شلوار تيره ي گشادي به پپا كه زير كت پنهان بوده و دستكشي سفيد و شال گردني به رنگ سفيد و قهوه اي روشن به دور گردن داشته است ؛ عصايي به دست و يك كلاه نمدي و يك پيپ در دست ديگرش . اين در حالي است كه اكثر شاگردان چهار عنصر شال گردن ، كت ، كلاه ، عصا و شال گردن را به ياد داشته اند اما موي مرد را سياه ، قهوه اي و گاه سفيد خوانده اند . اكثراً شهادت داده اند كه فرد مزاحم داراي شال گردني قرمز بوده است . البته اين اشتباهات قابل توجيه است زيرا اكثراً افراد پرخاش جو و مزاحم را افرادي انقلابي و افراطي كه داراي دستكش ، كلاه و يا شال گردن قرمز است مي دانيم . اين نمونه اي از تصوير كليشه اي در ذهن ماست . اين اشتباهات اغلب ناشي از زمان كوتاه مشاهده ي حادثه يا شيء ، وضع جسمي شاهد ، تعصبات وي و ميزان فشار عصبي او در هنگام واقعه دانست .

        كساني كه تنها خود را كارشناس تفسير علائم مي دانند ، منشأ كلاسيك شايعه هستند . آنها خود را صاحب اختيار و ذي صلاح قضاوت و تشخيص و پيش بيني مي دانند و امكان انتشار نظرات خود را نيز در اختيار دارند و مردماني كه آنان را صاحب نظر مي دانند ، اين را وظيفه ي خود مي دانند كه شايعات را پراكنده كنند . يكي از مهمترين شاخه هاي شايعه كه اين گروه آن را مطرح مي كنند " تئوري توطئه و افسانه ي دست هاي پنهاني" است . اين تئوري ها در كشورهايي كه خود را شكست خورده مي دانند بسيار مفيد و حتي دلپذير است زيرا افراد را تبرئه مي كند و تقصير را به گردن افراد ديگر مي اندازد . نكته ي مهمي كه بخصوص در مورد اين موارد بايد در نظر گرفت اين است كه " بسنجيم كه شايعه در چه زمان و در چه مكاني صورت گرفته است " . محلي كه شايعه در آن تولد مي يابد و پيشينه ي تاريخي ، مذهبي و وقايع اخير آن محل ما را در تشخيص اين نوع شايعات كمك مي كنند. براي مثال شايعات مربوط به وجود روابط نامشروع در بين افراد مهم، درجوامع مذهبي با استقبال بيشتري روبرو مي شوند . در ادامه به اين شايعات بيشتر مي پردازيم .

        پس به نظر مي رسد كه ما تنها با يك نوع شايعات سر و كار نداريم بلكه شايعات انواع زيادي دارند . كلاً شايعات را مي توان با توجه به روند پيدايش به دو گروه كلي تقسيم نمود : الف ) خود جوش و ب) به عمد برانگيخته شده . اين دو گروه نيز خود با توجه به منشأ پيدايش به سه گروه تقسيم مي شوند : الف ) حادثه ب) جزئيات ج) تخيلات صرف . بسياري از شايعات، در پي حادثه اي كه نا مشخص و يا مبهم باشد ، به وجود مي آيد . براي مثال اگر يازده سرباز جوان از يك قرارگاه مفقود شوند، موضوع قطعاً موجب شايعاتي خواهد شد . نوع دوم شايعات در مورد نكته اي باريك و يا جزئيات و علائم اسرار آميز است . اين نوع شايعات در جامعه بسيار رواج دارد زيرا اكثراً افراد با نفوذ از حقيقت هاي كوچك و گاه قابل ارتباط شايعه اي را به وجود مي آورند كه اين نوع شايعات ، بخصوص نوع به عمد برانگيخته شده ي آن در دنياي سياست و بورس رايج است . نوع سوم شايعه كه به افسانه هاي شهري معروف مي باشد، صرفاً نوعي از تخيلات است كه اگر باور كردني بنمايند جان گرفته و خود پويا مي شوند. اين گونه شايعات وقتي بوجود آمده و پايدار مي مانند كه انتظار چنين واقعه اي باشد و يا عنوان شايعه بارها شنيده شده باشد . براي مثال در شايعه ي " تجارت بردگان سفيد پوست درنيو اورلئان" چند ماه قبل از بوجود آمدن اين شايعه سخنراني در مورد تجارت غير قانوني انسان ها مطرح شده بود . با شنيدن اين شايعه افراد آن محل كه قبلاً اين عنوان را شنيده اند به اين شك مي كنند كه امكان دارد اين حرف درست باشد .

        قبل از آنكه به مسئله ي تئوري توطئه بپردازيم بايد بدانيم اكثر تئوري هاي توطئه نوعي شايعات سياسي و يا اقتصادي هستند . شايعات سياسي خود اساساً با وجود متفاوت بودن داراي هفت زمينه ي خاص هستند كه عناوين آن كمابيش با هفت گناه كبيره همخواني دارد اما اين هفت زمينه فقط متعلق به دنياي سياست نيست . زمينه ي اول همان دست هاي پنهاني است كه بعداً به طور مفصل به آن اشاره مي شود .

زمينه يا بستر دوم شايعه هاي سياسي توافق هاي محرمانه است . اين شايعات مدعي هستند كه دشمنان سياسي در ظاهر با يكديگر بد هستند ولي پشت پرده داراي ملاقاتها و برنامه ريزي هاي مشتركي مي باشند . كمترين عقب نشيني يا مصالحه با دشمنان اين نوع شايعه را مطرح مي كند . راستي چرا بوش در مقابل فلان سياستمدار كوتاه آمده است و توافق كرده ؟ شايد ... .

 بستر يا زمينه ي سوم شايعات ثروت مي باشد . اكثراً افراد ، ثروت هاي بسيار زياد را بادآورده و ناشي از راه هاي نامشروعي چون قاچاق ، رشوه و دزدي و اختلاس مي دانند كه حاصل عرق پيشاني مردم زحمتكش جامعه بوده است .

زمينه ي چهارم و پنجم ، بيماريها و مسائل جنسي مي باشند. زمينه ي چهارم بسيار شايع است زيرا مردم دوست دارند بدانند كه هنرپيشگان و سياستمدارانشان در چه حالي هستند. از آنجا كه اغلب مردم دكترها را محرم راز بيمار مي دانند، انتظار دارند وقتي او چيزي را مطرح مي كند بسيار مهم و مناسب شايعه باشد زيرا اطلاعات محرمانه است . در مورد مسائل جنسي مي توان گفت ، با اينكه اين موضوع در جوامع غربي كمرنگ شده اما شايعه اي در مورد وجود روابط نامشروع بين افراد مهمي چون سياستمداران باز مورد اهميت است زيرا مردم از سياستمداران رفتاري معقولانه و انساني و زيركانه انتظار دارند و هر شايعه اي حاكي از همجنس گرايي يا رابطه با دختري جوان به راحتي مي تواند حيثيت شخص را لكه دار كند . يادمان نمي رود كه همين موضوع بود كه رئيس جمهور اخير آمريكا ، كلينگتون، را به خاطر داشتن روابط جنسي با منشي اش ،مجبور به كناره گيري كرد .

ششمين و هفتمين موضوع داراي پيش زمينه ي خيانت مي باشند و يكي با عنوان حرف هاي متضاد و ديگري در مورد اصل و هويت اصلي يك فرد مي باشد كه اغلب مهاجراست و يا بيگانه تلقي مي شود . نكته اي كه بايد اشاره كرد اين است كه شايعات الزاماً داراي مرز مشخصي نيستند براي مثال شايعه اي كه امروزه در ايران بسيار رايج است هم زمينه ي دوم را دارد هم زمينه ي سوم و ششم . در جامعه ي ايران كه مردم با مشكلات اقتصادي دست و پنجه نرم مي كنند موضوع فرار شهرام الجزايري مي تواند بسيار مهم باشد و چون رسانه ها كمتر آن را پوشش مي دهند شايعات سعي مي كنند علت و چگونگي اين فرار مبهم را توضيح دهند . در اين مورد شايعه اينگونه به ما مي گويد كه مسئولان با آنكه خود مظلوم نشان مي دهند ( زمينه ي ششم) اما كاملاً معلوم است كه خودشان ( زمينه ي دوم ) اين مفسد اقتصادي ( زمينه ي سوم) را فراري داده اند . بلي همه ي اين ها مواد مناسبي براي بوجود آوردن يك شايعه مي باشند . در مورد پيش زمينه ي هفتم ، مثالي كه ذكر مي شود اتفاقي است كه در سال 1983 در انتخابات در فرانسه رخ داد و دو كانديداي سوسياليست را مورد حمله قرار داد ؛ زماني كه ادگار فور را يك مهاجر ناميدند كه اسم اصلي او" لِه مان " بوده و مي خواسته تبار يهودي خود را پنهان كند .   

  تئوري توطئه ، مسئله اي پيچيده[ii][3]      

همانطور كه ذكر شد اولين و مؤثر ترين بستر يا زمينه براي شايعه، تئوري توطئه است .از آنجا كه جهان امپرياليست و كمونيست امروز بر خلاف وعده هاي خود، فاصله ي طبقه ي مرفه را از عموم مردم كم نكرده بلكه به آن شدت بخشيده، عموم كشورها و مردمان آن ها، افراد با تسهيلات و رفاه بالاتر را از خود بيگانه مي دانند كه براي منافع افراد خاصي كار مي كنند و بسيار قدرتمندند . همچنين چون اكثر كشورهاي جهان، در قرون اخير استقلال يافته اند ترس از استبداد و استعمار ، پيش زمينه ي مهمي براي شايعات بوجود مي آورد و آن ترس از بيگانه است . آنگاه كه مردم زير بار فقر و فشار اقتصادي باشند و يا مشكلات زيادي را در اطراف خود داشته باشند زمينه براي اين فراهم مي شود كه همه ي تقصيرات بر گردن فردي خاص يا گروهي خاص بيفتد . با اينكه گفتيم نبايد براي شايعه جنبه ي رواني در نظر گرفت اما گاهي مشكلات آنقدر فشار بر روح و روان انسان  مي آورد كه رفتاري مانند پارانوييدها به انسان دست دهد . ( پارانوييد ها افرادي هستند كه هميشه مي ترسند يك نفر به آن ها حمله كند ) . در اين جا به ذكر مثالي كه در آمريكا رخ داده است اكتفا مي كنيم .

از سال 1987 به بعد شركت ها ي مهم آمريكايي يكي پس از ديگري گرفتار شايعات عظيمي شدند . شركت هاي " پراكتر اند گمبل" ، " مك دونالد" و" انتنمنز" به ترتيب گرفتار شايعاتي شدند كه توسط افراد بنيادگرا به وجود آمده بود. اين شايعات بر اساس تفسير علائم رمزي قرار داشت كه كشيشان بنياد گراي جنوب ايالات متحده ، يعني گروه " كمربند انجيل" آن را طرح كرده بودند. كساني كه خود را تنها افراد مفسر و توانا براي توجيه علامات مبهم مي دانستند . در علامت تجار ي شركت پراكتر اند گمبل چهره ي ژوپيتر مانند پيرمردي به شكل هلال ماه ديده مي شود كه به 13 ستاره ( به افتخار 13 ايالتي كه در زمان طراحي علامت تجاري مذكور، ايالات متحد را تشكيل مي دانند ) خيره شده است . شايعه در ابتدا سراغ هلال ماه رفت و مدعي شد كه علامت تجاري شركت مذكور ، اشاره ي آشكاري به فرقه ي " مون " يا ماه است كه فرقه اي ضد مسيحي است . بعد از آن سراغ 13 ستاره رفت و مدعي شد كه اين ستاره ها عدد666 را ترسيم مي كنند كه عدد شيطان مي باشد . شايعه ي ديگر در مورد مرگ پل مكارتني بود كه توسط روزنامه ها نيز تأييد شد و بر اين موضوع دامن زد[iii][4]

موضوع دست هاي نامرئي ، انجمن هاي محرمانه يا قدرت هاي پنهاني ، با تصويري از دنياي سياسي همراه است كه آن را همچون صحنه ي تئاتر نشان مي دهد كه از نظر منطقي همخواني دارد و به لحاظ عاطفي ارضا كننده است . در اين فرضيه، عروسكي  مطرح مي شود كه در صحنه ظاهر شده و دست هاي نامرئي از دور با نخ هاي نا مرئي او را كنترل مي كنند و اختيار او را در دست دارند . بخصوص در جهان امروز تصور مي شود كه در پس ِ صحنه هاي انتخابات و ظاهر حاكي از آزادي و دموكراسي ِ آن ، قدرتهايي پنهاني در كار است كه روش هاي پارلماني و رأي گيري همگاني نمي توانند مانع كار او بشوند . از آنجا كه قدرت يهوديان از نظر اقتصادي بسيار بالا است گهگاه شايعه مي شود كه جهان را صهيون ها مي گردانند .( از جمله شايعه ي هفت داناي صهيون كه درفرانسه بوجود آمد و تصور مي شد كه در حال توطئه و دسيسه هستند. )  در ايالات متحده ، نفوذ باندهاي زير زميني همچون كانگستر ها و جنايتكاران ناشناخته ، خصوصاً مافيا ، بر كاخ سفيد ، موضوعي است كه بارها شايعه به راه انداخته است . لذا شايعه شد كه ريچارد نيكسون جنگ ويتنام را خاتمه داد تا بتواند روابط را با كشور كمونيست چين بهبود بخشد و درهاي بازار چين را به سوي صنايع آمريكا خصوصاً آنهايي كه در اختيار مافياست ، باز كند . همان تزي كه در نمايش نامه ي " افتخار محرمانه " از آن دفاع شد و بعدها فيلمي از آن با هنرپيشگي " رابرت آلتمن " ساخته شد . روستائيان فرانسه نيز هنوز به شايعات پيرامون فراماسون ها ، حساس هستند. لذا وقتي روزنامه ي لوكانار آنشنه مقاله اي را در فوريه 1977 تحت عنوان « مي خواهد فراماسون شود ؛ ژيسكار ( منظور ژيكار ديستن ، رئيس جمهر وقت است ) در لُژ را زد» مردم به شدت به هيجان آمدند . بلافاصله خبر منتفي شد البته رئيس جمهور تماس هايي با اعضاي والا مقام فراماسون گرفته بود اما تقاضاي پيوستن به" لژ موتزارت" را نكرده بود .

 در جناح چپ توطئه هاي « كمسيون سه جانبه » را مسئول همه ي مسائل عمده مي دانند ؛ كمسيوني از افراد برجسته ي غربي در زمينه هاي علمي ، مالي و اقتصادي كه حكومت هاي غرب را شكل مي دهند و گاه از ميان بر مي دارند .

       همانطور كه ديديم تئوري توطئه در فرهنگهاي مختلف جايي براي خويش دارد به خصوص در دنياي امروز كه پايه هاي اعتماد در اثر خيانت هاي اطرافيانمان به كلي سست شده و در گوشه و كنار اين جملات را شنيده ايم كه مي گويند:" به چشماي خودت هم اعتماد نكن چه برسه به برادرت" .[iv][5] اما جامعه ي ايران از اين لحاظ در نوع خود استثنايي محسوب مي شود ، چرا كه در ايران و در قرون اخير اعتقاد به توطئه علاوه بر افراد و گروه هاي حاشيه اي به ميزان زيادي در افكار عمومي از مقبوليت بالايي برخوردار است .حتي بيشتر افراد تحصيل كرده در اثر تكرار اين كليشه ها تصويري ذهني براي آن ها بوجود آمده كه حتماً اين گفته ها حقيقت دارد . گاهي نيز سياست مداران و روشنفكران را از ديگاهي توطئه باورانه نگريسته اند . شايد چنين پديده اي براي كشوري كه زماني از ابرقدرت هاي جهان محسوب مي شده اما پس از مدت كوتاهي و در طي قرون اخير ، انحطاط و شكست آن را درنورديد چندان تعجب آور نباشد .مسلماً انداختن تمامي گناهِ به خاك ِ مذلت نشستن يك تمدن كهن بر گردن دشمناني قدرتمند، آسانتر از پذيرفتن مشكلات وخيم داخل كشور است . در اين حال مردم به دليل شكست هاي خود در گذشته (از جمله جدا شدن بخشهاي زيادي از شمال و غرب ايران طي عهدنامه هاي گلستان و تركمانچاي و پاريس) خود را ناتوان از تغيير اوضاع خود مي دانند و فكر مي كنند كه ديگران هستند كه تقدير و سرنوشت آنان را تغيير مي دهند . نكته ي مهمي كه وجود دارد اين است كه بيگانگان هم در تصميم گيري هاي دولتمردان ايراني دخالت بسياري در طي يك قرن و نيم كردند و كم تقصيري در اين موارد ندارند . از جمله در طي جنگ جهاني دوم دو كشور روسيه و انگلستان طي قطعنامه ي 1907 حتي ايران را بين خود تقسيم نمودند .

 اما نسبت دادن قدرتي مافوق تصور كه حاكم بر تمامي شئون ايران است و هر رويداد اجتماعي و سياسي را در دست دارد (بر اساس حقايق تاريخي كه در بالا ذكر شد) قياسي غير منطقي است .البته اين قياس در نظر بسياري از مردم ، كاملاً منطقي است . دليل آن است كه افراد مطرح كننده ي آن به عمد يا به سهو ، تكه هايي از حقايق نامربوط و جزئي را به هم ربط مي دهند . اين حقايق داراي زمينه اي عاطفي ارضا كننده اي براي ملت ايران كه داراي پيش زمينه هاي قبلي است مي باشد و لذا مشكل مي توان اين شايعه ها را رد كرد زيرا پيوندي عاطفي بين گذشته و حال فرد برقرار مي كنند .

       تئوري هايي كه سهواً به وجود مي آيد معمولاً به جنبه هاي عاطفي بيشترمي پردازند و بيشتر در محيطهاي آموزشي مطرح مي شود . زماني كه معلم مي خواهد ما را به تلاش فرا خواند و به يك جو عاطفي و يك شُك عاطفي نياز دارد . براي مثال استاد مي گويد : شما آينده ي مملكت ما هستيد . تا كي مي خواهيد ديگران شما را كنترل كنند ؟ الان همين غربي ها را نگاه كنيد بر همه ي ماها تسلط دارند در حالي كه ما مسلمانيم و ... . بلي در اين موارد معلم يا هر كس ديگر سعي دارد ما را به تلاش فراخواند . از طرفي ديگر گروهي كه يك حقيقت را در دست دارد يا ديگراني كه با هدف ، آن حقيقت را بسته نگه مي دارند با عث مي شوند كه اين حقيقت مرموز ، ابهام آور و گاهي توطئه آميز به نظر آيد و مردم شايعاتي را در مورد آن بوجود مي آورند .

      تئوري هاي توطئه كه عمداً برپا مي شوند معمولاً براي هدف خاصي مطرح مي شوند . براي مثال در يك انتخابات از آنجا كه شايعات اصلاً هزينه ندارند و سرچشمه ي آنها به سختي شناخته مي شود ، توطئه گر به راحتي مي تواند براي بدنام كردن يكي از كانديدا ها يك شايعه در يكي از هفت زمينه اي كه ذكر شد به پا اندازد . بيشتر اين توطئه ها براي حفظ منافع شخصي است كه گاه توسط فرد توطئه گر، حتي منافع ملي يا مذهبي ناميده مي شود . اين توطئه ها گاه نيز براي يك بسيج عمومي و حفظ وحدت و همبستگي جامعه ايجاد مي شود .

جالبترين موضوعي كه در مطالعه ي اين نوع تئوري ها مطرح مي شود آن است كه ، توطئه گر به هر وسيله اي متوسل مي شود تا آن چيزي را كه در ذهن دارد ثابت كند . براي مثال ،از آنجا كه خود فرد كارش را درست مي داند گاه حقايق را جابجا كرده و يا به آن مي افزايد تا در ثابت كردن تئوري توطئه ي خودش تسريع صورت گيرد . حتي اگر مدركي پيدا نكند ، اظهار مي كند كه افراد آن گروه ، كه مورد نظر او هستند ،آنقدر پر قدرت و با نفوذ هستند كه تمام مدرك ها را از بين برده اند واثري بر جا نگذاشته اند .

        علت اين جانبداري ها از طرف كساني كه اين حقايق را مي پذيرند به نظر عباس ميلاني ، نويسنده ي كتاب تجدد و تجدد ستيزي كم خواني و پرگويي است . اغلب ما ايرانيان چون دين خود را بخاطر حب يا بغض بدست آورده ايم (دوستي يا كينه) ايمان خود را بدست آورده ايم و ابتدا ايمان آورده ايم ،بعد آن را توجيه كرده ايم . در صورتي كه ايمان براي اينكه تبديل به جزم و تعصب نشود بايد با شناخت همراه باشد . ما به فرموده ي قرآن بايد جستجوي حقيقت ( تحري حقيقت ) كنيم. خداوند در سوره ي حجرات آيه ي ششم مي فرمايند :

« اي مؤمنان اگر بدكار و فاسقي براي شما خبري بياورد فوراً تحقيق كنيد ، مبادا كه بخاطر جهالت به ديگران صدمه بزنيد و بزودي از آنچه كرده ايد پشيمان شويد و توبه كنيد . »[v]با وجود چيزهايي كه گفته شد آيا باز هم فكر مي كنيد كه دست پنهاني در كار است ؟ [6]

آيا اكنون مي توانيم شايعه و خبر را از يكديگر تشخيص دهيم ؟

آيا بايد هرچه در ذهنمان است درست بدانيم؟

آيا جاي ترديدي براي هر چيز گذاشته ايم؟

آيا همه ي اعتقادات ما درست است؟



 

 

 

 

 

افزودن جدید
نوشتن نظر
نام:
ایمیل:
 
عنوان:
قالب نوشته:
[b] [i] [u] [url] [quote] [code] [img] 
 
 
:angry::0:confused::cheer:B):evil::silly::dry::lol::kiss::D:pinch:
:(:shock::X:side::):P:unsure::woohoo::huh::whistle:;):s
:!::?::idea::arrow:
 
کد آنتی اسپم نمایش داده شده در عکس را وارد کنید.
سامي |1386-10-8 11:59:30
امروزه شاهدشايعاتي سازمان يافته عليه گروهي
ازمردم هستيم كه جزخيروصلاح مردم چيزي نمي
خواهند. فكركنيم وبي جهت خودرادراين موج
شايعه نيندازيم
مرضیه  - سلام |1386-8-5 14:37:07
خیلی بد نیست خوبه

3.26 Copyright (C) 2008 Compojoom.com / Copyright (C) 2007 Alain Georgette / Copyright (C) 2006 Frantisek Hliva. All rights reserved."