درماندگی فروشندگان و خريداران کليه در ايران چاپ
خواندنیها
جمعه, 19 آبان 1385 08:42
تعداد بازدید :6703

سه شنبه 31 اکتبر 2006 - 09 آبان 1385 - نيما سروستانی - کارگردان فيلم 'حراج کليه'

در خيابان ها و ميدان های شهرهای ايران می توان مردان و زنان جوانی را ديد که با در دست داشتن پلاکاردهايی کليه خود را برای فروش به عرضه گذاشته اند.
 روی يکی از اين پلاکاردها نوشته شده: "عرضه فوری! کليه برای فروش، مرد جوان، 22 ساله، سالم، نوع خون O، شمار تلفن: ..."

هر سال 1400 ايرانی يکی از دو کليه خود را می فروشند.

در شعبه تهران مرکز بيماران کليه، يکی از سازمان هايی که برای تسهيل فروش کليه ايجاد شده، بخش پذيرش آکنده از جمعيت است.

در راهروهای باريک و بی رنگ و روی مرکز، مردم صف ايستاده تا فرم ها را پر کنند، به سوالات پاسخ دهند يا تحت آزمايش قرار گيرند و نهايتا زير عمل جراحی بروند.

جنب و جوش زيادی جريان دارد که تا آستانه هرج و مرج پيش می رود.

صندوق ها شلوغ است، عکس بيماران به کارت های کوچک چسبانده می شود و تلفن ها بی وقفه زنگ می زنند.

سر قيمت ها بحث و چانه زنی هست.

بعضی ها از آنچه پايين بودن قيمت ها می دانند ناراحت هستند و با خشم آنجا را ترک می کنند.

مردی می خواهد کليه اش را بفروشد چون فرزندش دچار سوختگی شديد شده و برای جراحی او به پول نياز دارد.

يکی ديگر می خواهد بداند چرا 1250 دلاری را که از دولت طلب دارد دريافت نکرده است.

سومی داد می زند: "کليه را عملا مجانی می خواهند. انگار دارم گوشت می فروشم."

احساس عجز و درماندگی در آنها کاملا هويداست.

انتظارات بالا

مهرداد 23 ساله گرفتار مشکلات زياد مالی است.

دو سال پيش او در بخش ساختمان سازی کار می کرد، درآمد ثابتی داشت و قصد داشت ازدواج کند.

اما درست بعد از ازدواج، کارش را از دست داد و تلاش هايش برای يافتن يک کار ديگر بی نتيجه ماند.

بدهی ناشی از هزينه مراسم عروسی اش را پرداخت نکرده و اجاره خانه اش تلنبار شده بود.

او که چاره ای نمی ديد، تصميم گرفت يکی از کليه هايش را بفروشد به اين اميد که در حدود 7500 دلار دريافت کند.

در کلينيک به مهرداد گفتند که شمار فروشندگان طی يک سال گذشته آنقدر زياد شده که قيمت ها افت کرده و متاسفانه گروه خونی او هم A است که يکی از فراوان ترين هاست... که قيمت را حتی پايين تر آورده.

به او گفتند که حداکثر 3700 دلار بابت کليه اش دريافت خواهد کرد.

معامله

زمانی که مهرداد برای انجام آخرين رشته آزمايش ها به کلينيک بازگشت، مطلع شد که دريافت کننده مناسبی برای کليه اش پيدا شده.

شيوا، 22 ساله، قبلا تحت عمل پيوند کليه قرار گرفته بود اما بدنش عضو پيوندی را قبول نکرده و بعد از دو سال از کار افتاده بود.

پدر شيوا هنوز درحال پرداخت بدهی ناشی از پيوند اول است.

بعد از کلی چانه زدن، مهرداد و شيوا سر قيمت توافق کردند.

قرار شد دولت 1250 دلار به مهرداد بپردازد و خانواده شيوا نيز 3000 دلار ديگر به او پرداخت کنند.

اين کمتر از آنچيزی است که او به آن اميد بسته بود، اما برای پرداختن بدهی هايش کافی بود.

معمولا اعطاکننده عضو پيوندی، نيمی از هزينه را پيش از انجام عمل دريافت می کند اما پدر شيوا وقت تلف می کرد و سعی داشت عمل را عقب بياندازد.

به نظر می رسيد که او نمی توانست پول کليه را دست و پا کند.

دور باطل

با اينکه مهرداد برای پرداخت بدهی اش بی صبری می کرد، اما او و شيوا وقت زيادی را با هم در کلينيک گذراندند و دوستی عميقی بين آنها شکل گرفت.

مهرداد تصميم گرفت کليه اش را به شيوا بدهد و پولش را بعد از عمل دريافت کند.

او پيش از عمل اضطراب داشت: "چند شب قبل خواب می ديدم روی تخت عمل هستم. شکمم را باز کردند و گفتند: نگاه کنيد، کليه ندارد!".

دو ماه بعد از عمل، مهرداد و شيوا هر دو سلامت خود را بازيافته اند اما مهرداد با حل مشکلات مالی اش فاصله زيادی دارد.

پول کليه کمک کرد او بدهی اش را بپردازد و حتی توانست برای خود اتومبيلی برای مسافرکشی بخرد، اما تصادف کرد و خودرو از بين رفت.

مهرداد که بار ديگر بيکار شده در مورد همه حوادثی که برايش روی داده فکر می کند.

او نامه ای را که شيوا در آخرين روز بيمارستان به او داده و در آن او را "فرشته نجات" خود خوانده باز می کند. در نامه آمده است: "اميدوارم بتوانم در تمام عمر به خوبی از هديه ات مراقبت کنم و احساس کنم هميشه با من هستی."

منبع

افزودن جدید
نوشتن نظر
نام:
ایمیل:
 
عنوان:
قالب نوشته:
[b] [i] [u] [url] [quote] [code] [img] 
 
 
:angry::0:confused::cheer:B):evil::silly::dry::lol::kiss::D:pinch:
:(:shock::X:side::):P:unsure::woohoo::huh::whistle:;):s
:!::?::idea::arrow:
 
کد آنتی اسپم نمایش داده شده در عکس را وارد کنید.

3.26 Copyright (C) 2008 Compojoom.com / Copyright (C) 2007 Alain Georgette / Copyright (C) 2006 Frantisek Hliva. All rights reserved."